چرا شوهرها همسران خوب را ترک می کنند

چرا شوهرها همسران خوب را ترک می کنند
چرا شوهرها همسران خوب را ترک می کنند

تصویری: چرا شوهرها همسران خوب را ترک می کنند

تصویری: چرا شوهرها همسران خوب را ترک می کنند
تصویری: 10 نشانه خیانت زنان در زندگی زناشویی از نظر متخصصان روان شناسی - کابل پلس | Kabul Plus 2024, ممکن است
Anonim

به نظر می رسد که یک زن در ازدواج تمام تلاش خود را می کند تا همسری راحت ، دوست داشتنی ، مهربان ، دلسوز و ملایم باشد که شوهرش را در هر کاری خشنود کند. با این حال ، سالها بعد ، شوهرش او را طلاق داد ، یا این که او را به زن دیگری واگذار کرد ، یا به سادگی به جایی رفت. دلیل ش چیه؟ انگیزه چنین مردی چیست؟ چه چیزی در ازدواج با چنین همسری کم دارد؟

چرا شوهرها همسران خوب را ترک می کنند
چرا شوهرها همسران خوب را ترک می کنند

در مشاوره هایم ، بیش از یک بار با زنان جوانی که در آستانه طلاق هستند یا در حال حاضر تنها هستند کار کرده ام. با دیدن یک فرد کاملاً جذاب ، با چهره ای خوب ، آراسته ، مهربان ، ملایم ، اقتصادی ، ممکن است واقعاً این سال پیش بیاید: "شوهرش دیگر چه چیزی را کم داشت؟"

وارد داستان مشتری در مورد چگونگی پیشرفت زندگی خانوادگی وی ، نوع رابطه ای که با همسرش داشته است ، پاسخ به سوال واضح می شود. تجربه مشاوره مردانی که از چنین همسرانی جدا شده اند ، ممکن است انگیزه آنها را برای پایان دادن به رابطه با دقت بیشتری توصیف کند.

من اشتباه نمی کنم که بگویم ، شاید ، هر مردی دوست دارد خانواده اش را به عنوان یک عقب قابل اعتماد ببیند. برای بسیاری از مردان ، راحتی خانواده ، آرامش و گرما در رابطه با همسر مهم است. اما گاهی برای برخی از مردان زندگی در چنین "پناهگاهی امن" خسته کننده و یکنواخت می شود. احساس "زندگی روزمره" وجود دارد ، که مردان را به بی تفاوتی وارد می کند ، آرزوها را خاموش می کند ، رنگهای روشن زندگی و احساس رانندگی نمی دهد.

در کنار همسر شیرین و مهربان ، همیشه با یک شام گرم روی میز منتظر ، مطرود ، سعی می کنم در همه چیز لطفا ، راحت و راحت است. اما هیچ سلیقه ای برای زندگی وجود ندارد. هیچ انگیزه و انرژی برای تلاش برای چیزی ، توسعه ، رسیدن به ارتفاعات جدید ، غلبه بر مشکلات و غیره وجود ندارد.

تقریباً همه مردان کم رنگ شدن علاقه جنسی را در همسر خود مشاهده کردند. زندگی جنسی با آنها به اندازه زندگی مشترک خسته کننده و یکنواخت شد. همچنین فاقد عواطف ، انگیزه ، اختلال ، فریب و سایر م componentsلفه های یک زندگی صمیمی بود که احساسات ، تخیل و اشتیاق را تحریک می کند. رابطه جنسی برای آنها چیزی شبیه به انجام وظیفه زناشویی و تأمین نیازهای بیولوژیکی طبیعی شد. اگرچه ، همانطور که بسیاری از مشتریان من اشاره کردند ، همسران ظاهر آنها را تماشا می کردند ، سعی می کردند ظاهر خوبی داشته باشند ، اما این مورد علاقه جنسی را بر نمی انگیزد.

یکی دیگر از عوامل مهم منجر به از بین رفتن علاقه به همسران ، مردان این واقعیت را متوقف کردند که زنان آنها از نظر فکری و اجتماعی رشد نکردند. به نظر می رسید که آنها در سطح پیشرفت قبل از عروسی متوقف شده اند. با گذشت زمان ، شوهرها هیچ چیزی برای گفتگو با همسر خود در غروب ها نداشتند ، مگر اینکه در مورد مسائل خانوادگی و مشکلات محل کار صحبت کنند.

در نتیجه ، به گفته این مردان ، آنها احساس می كردند كه لنگ هستند و "در مبل ریشه می كنند". دیر یا زود ، چنین وضعیت "آرامشی بی پایان" برای آنها غیرقابل تحمل شد. آنها ازدواج با همسرش را یک نیروی بازدارنده ، سرکوب فعالیتهای قبلی خود می دانستند. مردان خاطرنشان كردند كه گاهی اوقات آنها نوعی تقابل با همسرشان ، مشاجره ، تشدید تناقضات ، نوعی ناراحتی را می خواهند كه به آنها اجازه احیای دوباره بدهد. آنها حتی سعی در ایجاد درگیری در خانواده داشتند ، اما همسران به سرعت همه چیز را صاف کردند ، امتیازاتی دادند ، و با خواسته های آنها موافقت کردند. موقعیت همسران برای جلب رضایت و مخالفت همسرانشان در همه چیز ، موافقت با آنها در همه چیز ، مردان بیشتر را وادار به فرار از این "منطقه آسایش" می کنند تا به این ترتیب به خود آزادی رشد و تکامل خود و حرکت به جلو را بدهند.

مردان خاطرنشان كردند كه پس از جدا شدن از همسرشان ، بدنبال چنین زنانی بودند كه دوست داشتند با آنها ارتباط برقرار كنند ، ارتباط با آنها جالب بود ، آنها چیزهای جدید زیادی را از آنها یاد می گرفتند ، كه انگیزه آنها را برای دستاوردهای جدید و غیره این مردان جدایی از همسرش را فرصتی برای رسیدن به سطح جدید ، و ایجاد دور جدیدی در زندگی ، خارج شدن از "منطقه راحتی" دانستند.

توصیه شده: