طلاق برای همه اعضای خانواده یک روند دردناک است. بزرگسالان دوره سختی را پشت سر می گذارند ، همراه با مرحله نهایی مسابقه ، تقسیم دارایی ، شکست ذهنی. کودکان به بردگان غیر ارادی چنین اعمالی تبدیل می شوند و با اضطراب درونی خود تنها می مانند.
رابطه بین هر یک از والدین و کودک پایه ای برای به حداقل رساندن خطر ابتلا به مشکلات روانی است. سن نقش مهمی در پاسخگویی به شرایط طلاق دارد.
کودکان بالای چهارده سال مانند دیگران استرس را تجربه می کنند و با درد و رنج همه چیز را در محیط فعلی تحمل می کنند. از طرف دیگر ، والدین با در نظر گرفتن سن کافی ، خلاف فکر می کنند و به آنها توجه کافی نمی کنند. در این سن ، شکل گیری نگرش نوجوانان نسبت به جنس مخالف صورت می گیرد ، الگویی از رفتار بیشتر در زندگی خانوادگی شکل می گیرد. شما نباید کودکان را کنار بزنید ، منفی نگری را روی آنها بیندازید و آنها را تنها بگذارید. هر دو والدین باید با فرزندان خود صحبت کنند ، به افکار و عقاید آنها گوش فرا دهند و مطمئن باشید که مادر و پدر همچنان به همان اندازه در زندگی او باقی خواهند ماند.
دشوارترین رابطه با کودکان شش تا چهارده ساله است. کودکی که به زندگی در یک خانواده کامل عادت کرده است ، قوی ترین تجربیات را تجربه می کند و گناه والدین را به وضوح احساس می کند. این به یک اهرم دستکاری تبدیل می شود ، زیرا کودک احساس عشق را از دست می دهد و می خواهد همه چیز را برگرداند. وقتی کودکان شروع به سرزنش خود می کنند ، وضعیت خطرناک تر می شود ، در این حالت می توانند آسیب های بزرگی از نظر جسمی و روحی به خود وارد کنند. والدین جداگانه باید اوقات خود را با فرزندانشان تا حد ممکن به زمان ازدواج آنها نزدیک کنند. بنابراین کودک متوجه می شود که محبت والدین به عوامل بیرونی بستگی ندارد.
کودکان زیر شش سال واکنش تندی نسبت به طلاق نشان نمی دهند ، زیرا آنها قادر به ارزیابی کامل آنچه اتفاق می افتد نیستند. بچه ها احساس اضطراب و اندکی ناراحتی خواهند داشت اما با برخورد صحیح والدین می توان این مسئله را کاملاً منتفی دانست.
مهم نیست که کودک چند ساله است ، لازم است از تحمیل نظر منفی در مورد شریک زندگی قبلی کاملاً خودداری کند. برای تربیت شخصیتی هماهنگ و دارای ارزشهای اخلاقی صحیح ، باید مدارا و احترام به یکدیگر نشان داده شود.