وجود پول و قدرت ، شخص را تغییر می دهد. این موارد تأثیر زیادی در رفتار ، ویژگی های شخصیتی می گذارد. اما تأثیر آنها همیشه منفی نیست ، همه چیز طبق سناریوهای مختلف می تواند پیش برود.
تلاش برای به دست آوردن پول در مقادیر زیاد یا به دست آوردن یک موقعیت مدیریتی لازم است. شما باید چیزهای زیادی یاد بگیرید ، یک حرفه ای یا یک متخصص عالی شوید ، و همه اینها نگرش نسبت به مردم ، حوادث و منابع را تغییر می دهد. برای کسانی که این مسیر را طی نکرده اند ، و تلاش برای پیشرفت نکرده اند ، به نظر می رسد تغییر شکل بسیار قابل توجه است و اغلب منفی است.
راه رسیدن به هدف
همه می توانند بهتر زندگی کنند. فرصت ها در زندگی هر شخصی وجود دارد ، اما برای استفاده از آنها باید کاری انجام دهید. معمولاً کار سخت کوش ، نگرش مسئولانه به زندگی و توانایی ارزیابی صحیح شرایط نتیجه می دهد. در عین حال ، هیچ وقت برای حماقت وجود ندارد ، هیچ تمایلی به صرف ساعت ها ، پول برای چیزهای غیر ضروری وجود ندارد ، من نمی خواهم به طور رایگان به کسی کمک کنم. فرد هدفی را تعیین می کند و به سمت آن می رود ، همه آنچه که به حرکت کمک نمی کند کنار گذاشته می شود. از خارج به نظر مردم می رسد که تغییرات منفی رخ داده است ، زیرا دیگر حساسیت قبلی ، توجه ، تفکیک مشکلات با آنها وجود ندارد ، اما این فقط از یک طرف است.
فرد مشتاق آنچه را که نیاز دارد می فهمد و بدون اینکه به گذشته نگاه کند ، می رود. این اصول جدیدی از زندگی را تشکیل می دهد که به تقویت موقعیت کمک می کند ، که ثبات مالی و توانایی دستیابی به موفقیت بیشتر را فراهم می کند. و در همان زمان ، تمایل به گوش دادن به شکایات دیگران ، صحبت کردن در مورد چیزهای ساده و صرف وقت صرف بدون یک فعالیت خاص از بین می رود. فرد رشد می کند و از موقعیت های پایین تر به نظر می رسد بی عاطفه و بی رحم تر می شود.
مضرات قدرت و پول
تملک وجوه باعث می شود فرد برای دیگران بسیار جذاب باشد. دوستان ، اقوام ، آشنایان دائماً درخواست کمک می کنند. در عین حال ، آنها اغلب نمی توانند هزینه خدمات را بپردازند ، آنها معتقدند که باید دقیقاً به آنها کمک شود. صدها درخواست کننده وجود دارد که کمک به هر یک از آنها به معنای از دست دادن وقت شما و سایر ذخایر قابل ضرب است. و اگر در آغاز شخصی موافقت کرد که به او دست بدهد ، در صورت زیاد بودن التماس دعا ، او امتناع می کند.
و دوباره ، از نظر متقاضی ، به نظر می رسد که فرد تغییر کرده است ، پول و قدرت او را خراب کرده است ، اما او به سادگی از شرایط خود به درستی استفاده می کند و می فهمد که نمی توان برای همه هزینه کرد. کمک به همه غیرممکن است ، برای ورود به وضعیت هر آشنایی کار نمی کند. به عنوان مثال ، یک شخص در یک شرکت به یک رهبر تبدیل شده است ، اگر امتیازاتی را به همه بدهد ، اگر کارمندان تأخیر را شروع کنند ، به کار نیایند یا کار بی کیفیت انجام دهند ، شرکت ورشکسته خواهد شد. او نمی تواند به افراد ، حتی افراد بسیار نزدیک ، اجازه دهد که به طور تصادفی رفتار کنند. اما این بدان معنا نیست که شدت و دقت او نشانه از بین رفتن قدرت است. این فقط توانایی مدیریت صحیح شرایط است.
قدرت و پول می تواند جنبه های منفی یک شخص را نشان دهد ، اما بیشتر اوقات این اتفاق می افتد زمانی که موقعیت و درآمد کسب نمی شود ، بلکه به عنوان هدیه از سوی افراد دیگر است. سپس مردم گاهی مغرور می شوند ، رفتار متکبرانه دارند. اما این موارد استثنا هستند تا قوانین.