اگر همسران سابق فکر می کنند طلاق کار شخصی خودشان است ، پس بسیار اشتباه می کنند. وقتی رابطه از بین می رود ، کل زیرساخت های خانواده از بین می رود. اول از همه ، مشکلات خانوادگی مربوط به کودکان است. والدین هر دو همسر نمی توانند کنار بمانند. دوستان خانوادگی نیز در موقعیتی مبهم قرار می گیرند.
به ندرت می توان طلاق هایی را یافت که در آن هر دو طرف بدون درد و رنج به توافق داوطلبانه رسیده باشند. بیشتر اوقات ، یکی از طرفین خود را قربانی و آزرده می داند. فرد می تواند بعد از جدایی وضعیت فرد را درک کند و با آن همدردی کند ، اما زندگی ادامه دارد و فرد باید آن را زندگی کند.
طلاق البته یک درام روانشناختی بزرگ برای کل خانواده است. کسی بیشتر رنج می برد ، کسی کمتر ، اما در همه شرایط باید حداقل به خاطر احترام به خود انسان باقی بماند. هر چقدر هم که سخت باشد ، باید خود را جمع کنید. البته می توانید برای از بین بردن استرس به یک روش درمانی قدیمی روسی متوسل شوید ، اما الکل فقط در نیم ساعت اول اثر آرام بخشی دارد ، سپس شرایط بدتر می شود و خماری صبح رنج جسمی را به درد روحی اضافه می کند.
بهتر است هوشیارانه وضعیت فعلی را تجزیه و تحلیل کنید. حتی می توانید یک کاغذ بردارید ، آن را در دو ستون زیر عناوین "بعلاوه" و "منهای" قرار دهید و شروع به نوشتن نقاط گلوله کنید. اگر دلیل طلاق خیانت همسر باشد ، یک امتیاز آشکار جلوگیری از جریان دروغ و تحقیر است. کمبود مسئولیت خدمت به همسر سابق را نیز می توان به پاداش نسبت داد. متأسفانه ، هیچ عملی اروپایی-آمریکایی در کشور برای حمایت مادی از یک همسر رها شده وجود ندارد - این یک منفی واضح است ، و این مشکل باید حل شود.
س mainال اصلی این است که با عشق ، فریب خورده و پایمال شده توسط دادرسی طلاق ، چه باید کرد. او یا باید عمیقا پنهان شود ، یا در صف مقدم قرار گیرد و بقیه زندگی خود را به پرورش خود اختصاص دهد. گزینه اول به شما امکان می دهد یک زندگی کاملاً مناسب و معقول ترتیب دهید ، گزینه دوم برای همیشه وضعیت "آزرده" را به شما می دهد.
نجابت یک فرد در یک وضعیت تعارضی آشکار می شود. اگر شوهر پس از طلاق رفتار ناکافی داشته باشد ، پس دلیلی برای پشیمانی از جدایی وجود ندارد.
لذت بردن از زندگی در ماه های اول پس از جدایی دشوار است ، اما تمرکز مداوم بر گذشته هیچ فایده عملی نخواهد داشت. هر چقدر هم که بی اهمیت به نظر برسد ، بهتر است بیشتر به سراغ مردم ، سینما ، تئاتر یا فقط برای پیاده روی بروید. در هر صورت برداشت های جدید لازم است. برای حواس پرتی از گذشته ، باید ارزش های زندگی خود را تغییر دهید. می توانید با تغییر مناظر شروع کنید. در صورت امکان برای تعطیلات به مکانی ناآشنا بروید. می توانید کاری را انجام دهید که قبلاً نتوانسته اید انجام دهید - شروع به یادگیری یک زبان خارجی ، نقاشی ، یادگیری یک برنامه جدید رایانه ای کنید.
روحیه افراد نزدیک به آنها تا حد زیادی به موقعیت همسران بستگی دارد. به طور طبیعی ، در روزهای اول پس از طلاق ، فکر کردن در مورد راحتی روحی اشخاص ثالث دشوار است. اما اگر در خانواده فرزندان وجود داشته باشد ، حفظ روابط با والدین همسر حداقل در سطح دیپلماتیک ضروری است و در این باره بحثی صورت نگرفته است و همچنین در مورد رابطه فرزندان با همسر سابق آنها بحثی صورت نگرفته است.
در روابط با دوستان مشترک بهتر است به اصل مصلحت اندیشی پایبند باشید. اگر نیازی به برقراری ارتباط است ، اما تمایلی به تلاقی با همسر سابق ندارید ، بهتر است حالت های تماس را از قبل تنظیم کنید. در هر صورت ، راحتی خود شما باید در صف مقدم باشد.
بزرگترین اشتباهی که یک زن مطلقه مرتکب می شود ازدواج عجولانه دوم است.
نکته اصلی در طلاق زنده ماندن در آن است. این بدان معنی است که زندگی خود را بالاتر از رنج قرار دهید. اگر می خواهید شوهر خود را اذیت کنید ، فقط باید خوشبخت باشید.