دیر یا زود ، هر کودک در مورد چگونگی به وجود آمدن جهان و خدا کیست ، س questionsالاتی دارد. پاسخ دادن به آنها ممکن است دشوار باشد و برای توضیح صحیح بهتر است که برای راهنمایی به کتاب مقدس کودکان مراجعه کنید.
مهمترین چیزی که کودک باید در مورد خدا بداند این است که خداوند خداوند موجود اصلی ، خالق و خالق همه موجودات است. خدا روحی نامرئی است که مانند یک پادشاه ، از قدرت و اقتدار کامل برخوردار است ، اما نه تنها در یک کشور ، بلکه در کل جهان. او همه جا وجود دارد: او همه مردم را می بیند و از آنها مراقبت می کند ، قدرتمندترین ، فرزانه ترین و مهربانترین حاکم است. خدا نظاره گر جهان و همه مردم روی زمین است و می خواهد آنها در خوشبختی و عدالت زندگی کنند. درک اینکه خدا جداگانه و بدون فعالیتهای او مشکل است ، دشوار است. بنابراین ، مهم است که بدانیم او خالق همه چیزهایی است که وجود دارد ، و همچنین پدر جد ، یعنی. پدر و مادر شخص.
خدا خالق جهان است
ابتدا باید به همه دنیای اطراف خود توجه کنید: کوه ها ، جنگل ها ، درختان ، گل ها. علاوه بر مردم ، در جهان طیف گسترده ای از پرندگان ، حیوانات و حشرات زندگی می کنند. شخصی روی زمین قدم می زند و بالای سر او آسمان آبی زیبایی قرار دارد که خورشید از آن می تابد و گرم می شود ، باران می بارد و ابرها اخم می کنند. این دنیا چقدر زیبا و شگفت انگیز است.
اما قبلاً ، روزگاری ، هیچ یک از اینها نبود. هیچ مردمی ، هیچ حیوانی ، حتی آسمان و زمین نبود. فقط یک خدا بود که آرزو داشت این دنیای شگفت انگیز ظهور کند. اول ، خداوند فرشتگان را خلق کرد - روحیه خوب. سپس زمین را آفرید ، اما اطراف تاریکی بود. خدا شش روز تلاش کرد تا نور سفید و آن طبیعت زیبایی را که اکنون ما را احاطه کرده ایجاد کند.
در روز اول ، خداوند نوری آفرید و آن نور روی زمین شد.
در روز دوم ، خداوند قلمرو زمینی را آفرید و قله در بالای زمین ظاهر شد.
در روز سوم ، طبق گفته خداوند ، رودخانه ها ، دریاها ، دریاچه ها و کوهها بر روی زمین برخاستند. در همان روز ، خداوند زمین را با چمنهای سبز ، گلهای زیبا ، میوه ها و سبزیجات آراست.
در روز چهارم ، خداوند نورانیات را در آسمان آفرید. در همان زمان ، او آرزو می کرد که یکی خورشید باشد و روز دنیا را روشن کند ، و دیگری ماه باشد و زمین را شب روشن کند.
در روز پنجم ، خداوند تصمیم گرفت ماهی ها و پرندگان زیبایی را روی زمین ایجاد کند.
در روز ششم ، به خواست خدا ، حیوانات ظاهر شدند ، "هر موجودی یک جفت دارد." همه آنها از زندگی در این دنیای زیبا لذت بردند و خداوند خدا را ستودند. و خداوند با خلوص به خلقتهای او نگریست و از دنیای جدید خشنود شد.
خداوند کسی است که انسان را آفرید
همه چیز خداوند را در جهان جدید خود خشنود کرد ، اما او فهمید که انسان کافی روی زمین نیست. و خداوند تصمیم گرفت آدمی را خلق کند که طبق نقشه خداوند باید بر همه حیوانات ، پرندگان و گیاهان مسلط شود. در یک کلام ، خداوند انسان را به شکل و شمایل خود آفرید تا مالک کامل کل زمین شود.
و خداوند انسان اول را از قطعه زمینی آفرید که از آن جسمی آفرید و در آن روح دمید. او روح را با عقل ارزانی کرد تا انسان بتواند فکر کند و آگاهانه تصمیم بگیرد.
نفر اول شخصی به نام آدم بود. اما با گذشت زمان ، خداوند متوجه شد که آدم تنهاست و تنها می تواند روی زمین زندگی کند. او نه می توانست با کسی صحبت کند و نه می تواند از شادی و غم شریک باشد.
آدم به تنهایی خسته شد و خداوند به او ترحم کرد و تصمیم گرفت همسری برای او ایجاد کند که همیشه در کنارش باشد. خداوند خدا آدم را در خواب عمیق فرو برد و یک دنده از سینه او بیرون آورد. از این دنده ، او همسری برای آدم ایجاد کرد - حوا. آدم و حوا عاشق همدیگر شدند و در کنار هم خوشبخت زندگی کردند.