آیا لازم است خبرهای بدی را به کودکان بگویم: نظر یک روانشناس

فهرست مطالب:

آیا لازم است خبرهای بدی را به کودکان بگویم: نظر یک روانشناس
آیا لازم است خبرهای بدی را به کودکان بگویم: نظر یک روانشناس

تصویری: آیا لازم است خبرهای بدی را به کودکان بگویم: نظر یک روانشناس

تصویری: آیا لازم است خبرهای بدی را به کودکان بگویم: نظر یک روانشناس
تصویری: دکتر فرهنگ هلاکویی : همجنسگرایی ، 1/2 2024, آوریل
Anonim

5 دلیل برای اینکه شما باید نه تنها خبر خوب ، بلکه خبر بد نیز به کودک بگویید. الگوریتمی گام به گام در مورد نحوه انجام صحیح آن.

اگر والدین اخبار را منتشر کنند ، برای روان کودک ایمن تر است ، اما انجام این کار مهم است
اگر والدین اخبار را منتشر کنند ، برای روان کودک ایمن تر است ، اما انجام این کار مهم است

"او هنوز کوچک است" ، "برای او خیلی زود است که از این موضوع مطلع شود" ، "دیگر نیازی به صحبت در این باره نیست - این او را آسیب می بیند" ، "هیچ چیز نمی تواند او را با موضوعات بزرگسالان بار کند" ، "نکن کودکی را از کودک دور کنید "- والدین با چنین رفتاری به کودک آسیب می رسانند …

کارشناسان انجمن روانشناسی آمریکا متقاعد شده اند که والدین باید به فرزندان خود خبر ناخوشایند بدهند. به عنوان مثال ، شما باید در مورد مرگ یکی از بستگان یا بیماری یکی از نزدیکان خود ، مرگ حیوان خانگی ، اخراج یکی از والدین و کاهش درآمد خانواده ، طلاق قریب الوقوع مادر و پدر و غیره صحبت کنید. - شما باید در مورد هر چیزی که مربوط به کودک است صحبت کنید ، حتی اگر به نظر می رسد که این باعث آسیب رساندن به پسر یا دختر می شود.

چرا به کودک خود خبر بد می گویید

چرا مهم است که با کودک نه تنها در مورد خوب ، بلکه در مورد بد صحبت کنید:

  1. کودکان همه چیز را درک می کنند ، می شنوند ، می بینند و احساس می کنند. آنها حالت عاطفی والدین را کاملاً می خوانند و در شرایط سخت سطح اضطراب بیشتری را تجربه می کنند. کودک می فهمد که اتفاق بدی رخ می دهد ، اما دقیقاً چه چیزی را نمی داند. این امر احساس امنیت و ثبات را از او سلب می کند ، باعث ایجاد فوبیا ، ناامنی ، اعتماد به نفس پایین و افزایش اضطراب می شود.
  2. خیال پردازی کودکان حد و مرزی ندارد. به محض اینکه کودک مشکوک به اشتباه باشد شروع به خیال پردازی می کند. به عنوان مثال ، اگر او متوجه شود که مادر اخیراً به نوعی بی حال شده ، اشتهای خود را از دست داده و غیره ، پس فکر خواهد کرد که مادر به شدت بیمار است. و برای یک کودک ، این بزرگترین کابوس است. حتی به ذهن او خطور نخواهد کرد که در واقع مادرم شغل خود را از دست داده یا به دلایل دیگری نگران است.
  3. کودکان تمایل دارند علت هرگونه تغییر در خانواده را در درون خود جستجو کنند. مثال: مادر و پدر در مورد طلاق فکر می کنند ، آنها اغلب رسوا و مشاجره می کنند ، در اتاق های مختلف می خوابند و از یکدیگر اجتناب می کنند. در رسوائی های آنها ، عبارات زیر سرازیر می شود: "کودک چیزی برای تغذیه ندارد!" ، "کودک وقتی هنوز مدرسه است نیاز به خرید کتاب دارد" و غیره. کودک همه اینها را می شنود و متوجه می شود ، و همچنین آنها را شخصاً می گیرد. او فکر می کند مادر و پدر بر سر او درگیر هستند. او با نتیجه گیری در مورد "بد بودن" خود ، برنامه ای برای نجات خانواده تدوین می کند ، یعنی سعی می کند خوب ، راحت ، "ارزان" باشد. او کارهای مختلفی را امتحان می کند ، اما هیچ کمکی نمی کند. تعجب آور نیست ، با توجه به اینکه رابطه بین مادر و پدر در حوزه مسئولیت و کنترل او نیست ، اما کودک این موضوع را درک نمی کند. او به انتقاد ، سرزنش ، سرزنش خود و حتی بیشتر ادامه می دهد. نمی توان جلوی این چرخ فلک را گرفت. اما اگر مادر و پدر می گفتند: "بله ، ما الان در رابطه خود یک سو تفاهم داریم. اما ما می خواهیم شما بدانید: اینها مشکلات شخصی ما هستند که در مورد شما صدق نمی کنند. و حتی اگر من و پدر از همسر و همسر بودن خود دست برداریم ، ما همچنان مادر و پدر شما خواهیم بود."
  4. ضربه از برخورد غیرمنتظره با منفی و یا پیامدهای آن. به عنوان مثال ، هیچ کس در مورد بیماری مهلک مادربزرگ به کودک نگفت و سپس آنها خبر از مرگ دادند. یک ضرر غیرمنتظره ، پشیمانی از اینکه نتوانستید خداحافظی کنید یا روزهای آخر را با هم بگذرانید بیش از خداحافظی به موقع لطمه ای به روان وارد می کند بعلاوه ، اگر روزی کودکی متوجه شود که والدینش به او دروغ گفته اند ، واقعیت را پنهان کرده اند (البته با بهترین نیت) ، به احتمال زیاد از مادر و پدر آزرده خواهد شد و اعتماد او به آنها سست می شود.
  5. حقیقت و واقعیت های واقعی همیشه بهتر از امیدها و دروغ های بی دلیل برای همیشه است. به عنوان مثال ، اگر حیوان خانگی مرد ، پس بهتر است در مورد آن صحبت کنید ، و دروغ نگویید که او فرار کرده است. عزاداری برای مرگ زمان و تلاش کمتری نسبت به یک عمر انتظار برای حیوان خانگی خواهد داشت. امید ، عدم اطمینان و احساس ناتوانی بیشتر بر روان آسیب می زند.

خوب ، و از همه مهمتر ، والدین باید به کودک توضیح دهند که در دنیا هم سیاه و هم سفید وجود دارد ، هم شادی و هم غم. اما نه تنها توضیح ، بلکه آموزش چگونگی تجربه مشکلات و مشکلات ، درک و ابراز احساسات ، تغییر شرایط یا سازگاری با موارد قابل تغییر مهم است.

اگر کودکی را در شرایط گلخانه بزرگ کرده اید ، پس وقتی در بزرگسالی یا حتی در کودکی خارج از خانه با چیزهای منفی روبرو می شود ، این آسیب جبران ناپذیری به روان او وارد می کند. اعتیاد ، اختلالات روانی ، انفعال ، عقده ها - همه اینها کسانی را که برای واقعیت آماده نیستند ، آزار می دهد.

روش صحیح برای گفتن اخبار بد به کودک چیست؟

زمان و مکان مناسبی را برای دادن خبر بد به کودک خود انتخاب کنید
زمان و مکان مناسبی را برای دادن خبر بد به کودک خود انتخاب کنید

ما آموخته ایم که شما باید نه تنها خبر خوب ، بلکه خبر بد نیز به فرزند خود بدهید. برای تعیین نحوه انجام صحیح این کار باقی مانده است:

  1. در مورد افکار خود صریح و شفاف باشید. به این فکر کنید که می خواهید به کودک خود چه چیزی را بگویید. بداهه را کنار بگذارید - درباره محتوا و متن بیاندیشید.
  2. یک زمان مناسب را انتخاب کنید. مکالمه نباید به صورت عادی انجام شود ، در صورتی که کودک بدخلق است یا بیمار است. بهتر است آخر هفته ، جایی در حدود وقت ناهار ، فرزندتان را به مکالمه دعوت کنید. فراموش نکنید که باید در وضعیتی باشید که بتوانید بر این مکالمه مسلط شوید.
  3. مکالمه خود را با احساس زمین شروع کنید. از آنچه کودک از قبل در مورد موضوع مکالمه شما می داند بپرسید ، اگر اصلاً در مورد آن صحبت کرده است.
  4. احساسات و تجربیات خود را در مورد این موضوع به اشتراک بگذارید. آیا این فقط نحوه شروع این مکالمه نیست؟ این بدان معنی است که به نوعی شما را آزار می دهد ، شما را نگران می کند.
  5. هرچه خودتان می دانید به ما بگویید. فقط حقایق را بگویید ، اما به روشی متناسب با سن و رشد کودک. خوب است که از زندگی ، افسانه ها ، فیلم ها و … مثال بزنید.
  6. آرام باشید و روشن کنید که همه چیز خوب خواهد شد. از وعده های پوچ پرهیز کنید. این باید "همه خوب است" به معنای "ما از عهده آن برمی آییم" باشد.
  7. احساسات و احساسات کودک را بازی کنید. به او کمک کنید وضعیت بوجود آمده را درک کند و زندگی کند ، در مورد وضعیت خود صحبت کنید.
  8. آنجا باش. در پایان بگویید که اگر کودک س anyالی داشت ، همیشه می تواند به شما رجوع کند. در مورد این موضوع یا موضوع دیگر - مهم نیست. شما همیشه آنجا هستید.
  9. با یک یادداشت مثبت پایان دهید. کودک را بغل کنید ، به او چای بدهید.

با جزئیات گیر ندهید. اگر کودک خودش س additionalالات اضافی نپرسد ، دیگر نیازی به بارگیری نیست. با این حال ، برای این واقعیت آماده باشید که شاید بعداً س questionsالاتی ظاهر شود (کودک برای پردازش اطلاعات به زمان نیاز دارد). اگر بعداً کودک چیزی را پرسید ، پس پاسخ دهید. باز هم ، با تمرکز بر سن و سطح فردی رشد کودک.

توصیه شده: