با تولد نوزاد ، یک مادر جوان نه تنها احساس خوشبختی دارد ، بلکه س questionsالات زیادی نیز در رابطه با رشد و تربیت کودک دارد. یک موضوع محبوب اکنون توسعه اولیه است. بسیاری از مادران از موضع گیری در مورد فواید آن دفاع می کنند ، برخی دیگر ، برعکس ، آن را اتلاف وقت یا حتی آسیب رساندن به کودک می دانند. آیا رشد زودرس کودک واقعاً ضروری است و چه فایده یا زیانی می تواند به همراه داشته باشد؟
مطالعات متعدد نشان داده است که دوره تولد تا شش سال برای تشکیل پیش نیازهای فعالیت های آینده کودک ، بارورترین دوره است. در این زمان ، خصوصیات فیزیولوژیکی و ذهنی او شکل می گیرد ، او رشد می کند و دنیای اطراف خود را می آموزد. آیا ارزش دارد که آن را بارگیری کنید و رویدادها را تسریع کنید؟
تفاوت بین رشد اولیه و یادگیری
ابتدا بیایید بفهمیم رشد زودرس کودک به چه معناست. این نباید با یادگیری زود هنگام یا شکل گیری پیش نیازهای یادگیری موفق در آینده اشتباه گرفته شود. رشد یک روش طبیعی است ، که در طی آن کودک دنیای اطراف خود ، افراد اطراف خود را می آموزد ، اشیا and و روش های عمل را با آنها می آموزد. در اوایل ، آموزش با توجه به روش های خاص انجام می شود و دقیقاً با هدف شکل گیری مهارت ها انجام می شود: شمارش ، نوشتن ، دانش زبانها در سنی که اکثر کودکان هنوز نمی دانند چگونه.
توسعه و یادگیری اولیه: فواید و مضرات
رشد زودرس کودک مدتها قبل از ظهور این اصطلاح با موفقیت مورد استفاده قرار گرفت. مادربزرگ ها و مادربزرگ های ما از کودکی به کودک یاد می دادند که کارهای خانه را انجام دهد. کوچکترها با کمک به بزرگترها کارهایی را که می توانستند انجام دادند. در روند چنین کاری ، بچه ها چیزهای جدید و جالب زیادی در مورد جهان و مردم یاد گرفتند ، یاد گرفتند که ساده ترین کارهای خانه را انجام دهند. همه اینها با توضیحات شفاهی همراه بود که تأثیرات مفیدی نیز در رشد عمومی کودک داشت.
مد برای آموزش اولیه کاملاً اخیراً ظاهر شده است. اگرچه والدین همیشه آرزو داشتند که "بچه های خود را" به رخ کشند. چقدر خوب است که با افتخار به دوستان خود بگویید کودک شما در حال راه رفتن است ، در سه سالگی کتاب می خواند ، در پنج سالگی زبان خارجی می داند و تا شش سالگی تقریباً آماده پرواز به فضا است. اما آیا کودک به آن نیاز دارد؟ متخصصان اطفال و روانشناسان به اتفاق آرا می گویند: خیر.
اول ، رشد و آموزش اولیه هدفمند ، سیستم عصبی شکننده کودک را بیش از حد بار می آورد. تصور کنید که تمرکز روی مطالبی که مدرس دوره های ویژه ارائه می دهد برای او چقدر سخت است. به دلیل اضافه بار سیستم عصبی تازه شکل گرفته ، کودک ممکن است دچار مشکلات خواب ، تغییرات مکرر خلقی شود.
دومین مشکل عمده توسعه اولیه جایگزینی برخی توانایی ها با دیگران است. مغز کودک به تدریج رشد می کند ، از توانایی تشخیص ساده مادر برای کنترل اعمال و احساسات خود. غیرممکن است که از کودکی که به دلیل رشد ، می خواهد بدود و بازی کند ، دانش تمام حروف الفبا را بخواهد. او فقط قادر به یادآوری آنها نخواهد بود. اگرچه گاهی اوقات با کودکان (یا مادران کوشا و سخت کوش) روبرو می شوید که حروف را می دانند ، اما در عین حال نمی دانند چگونه ساده ترین بازی ها را انجام دهند. روند جایگزینی فکری در این مورد بدون قید و شرط و افسوس منفی عمل خواهد کرد.
توسعه دادن یا نبودن
هنگام بررسی انتخاب یا عدم انتخاب رشد اولیه کودک ، میانگین طلایی را ترجیح دهید. از آنچه در حال حاضر برای خود کودک جالب است شروع کنید. با او زیاد صحبت کنید و غالباً توضیح دهید که همه چیز در اطراف چگونه کار می کند. به هیچ نوع فعالیتی اصرار نکنید ، حتی اگر همه فرزندان دوستان از قبل بدانند که چگونه. به هر حال ، اصلی ترین چیزی که کودک به آن احتیاج دارد ، آغوش مادر و عشق اوست ، پس قطعاً همه چیز برای شما و کودک شما درست خواهد شد.