هر شخصی تغییر می کند ، این یک روند طبیعی زندگی است. تحولی در بدن ، افکار ، شرایط وجود دارد. اما کسی در طول سال عاقل تر می شود ، و کسی عادت های خود را برای سالهای زیادی حفظ می کند. این امر تحت تأثیر ویژگی های تربیت و همچنین میل فرد به خودسازی است.
اگر مدتها هیچ ارتباطی نبود ، تغییرات در دیگران کاملاً محسوس است. سپس به نظر می رسد که هر دو شکل ظاهری و شخصیت متفاوت شده است. اگر در اطراف هستید ، متوجه شدن این تغییرات در رفتار بسیار دشوار است ، آنها به تدریج و به صورت ارگانیک اتفاق می افتند و ممکن است به نظر برسد که همه چیز مثل هم است. اما افراد هر روز به روز می شوند ، همه وقایع در شخصیت و واکنش ها اثری برجای می گذارند.
تغییرات سنی
در دوران کودکی ، هر ماه فرد بسیار تغییر می کند. او دانش و مهارت را جذب می کند ، چیزهای جدید می آموزد ، رشد می کند. شکل گیری شخصیت قبل از 7 سالگی اتفاق می افتد ، اما عادت ها دیرتر بوجود می آیند. این یک دوره تغییر فعال است. در وسط زندگی ، همه چیز کند می شود ، تغییر شکل چیزی به زمان نیاز دارد. حتی یادگیری چیز جدیدی می تواند بسیار دشوارتر از 10 سالگی باشد.
فرآیندهای قوی پس از 50 سالگی آغاز می شود. در این لحظه ، پیری نه تنها در بدن ، بلکه در مغز نیز آغاز می شود. واکنش ها کند می شوند ، سرعت انجام کارها کاهش می یابد و بدن دیگر نمی تواند بارهای قبلی را تحمل کند. هر چه سن بالاتر باشد ، این تغییر شکلها بیشتر مورد توجه قرار می گیرند و اگر همچنان بتوان ظاهر را اصلاح کرد ، بازهم سرعت واکنش کاهش می یابد.
استقلال
شخصیت تحت تأثیر شرایط بیرونی متفاوت می شود. اگر در دوران کودکی شخصی به بزرگترهای خود گوش دهد ، آنها را مهم و درست می داند ، در دوران جوانی تجدید نظر در مقامات انجام می شود. بعد از 18 سال ، فرد خود را مستقل می داند ، تصمیم گیری را می آموزد. هرچه سن وی بیشتر باشد مسئولیت بیشتری به عهده خود می گیرد ، این بدان معناست که نظر شخص دیگری شنیده می شود ، اما استفاده نمی شود.
با گذشت سالها ، تجربه به دست می آید ، که به شما امکان می دهد برای رسیدن به کارهای درست ، تصمیمات بالغ تری نیز بگیرید. مزخرفات جوانی با سرگرمی متعادل تر جایگزین می شود ، ارزش های خانواده ، کودکان به منصه ظهور می رسند ، اولویت ها به طور اساسی تغییر می کنند. یک دوره تحقق سرنوشت آنها وجود دارد ، آرزوی بهبود زندگی وجود دارد.
ارزشها و اهداف
در جوانی ، بسیاری برای ثروت ، شهرت ، شکوفایی تلاش می کنند. انرژی فراوان خواب دیدن و رسیدن به ارتفاعات را ممکن می کند. اما تجربه زندگی نشان می دهد که فقط تعداد کمی به نتایج عالی می رسند و ثبات از شهرت و افتخار مهمتر است. با گذشت زمان ، اهداف واقعی تر می شوند ، آنها براساس تجربه گذشته بنا می شوند ، و نه بر اساس تخیلات و افسانه ها.
در نوجوانی ، دوستان نقش بسیار مهمی در زندگی دارند ، سپس آنها پس زمینه محو می شوند. فرزندان ، همسران ، والدین شخصیت با ارزشتری می شوند ، حضور آنها وجود را کاملتر و معنادار می کند. و در یک زمان خاص ، هر فرد اولویت های خود را تغییر می دهد.