بعضی از زنان با شوهرهایی زندگی می کنند که اصلاً برای آنها ارزشی قائل نیستند. یک مرد می تواند نظر همسرش را نادیده بگیرد ، او را تقلب کند و حتی دستی به سمت او بلند کند. زنان همه اینها را تحمل می کنند و حتی همسران خود را توجیه می کنند. چه چیزی آنها را وادار به این کار می کند؟
غالباً ، زنان که سالها با شوهرش زندگی کرده اند ، از تنها ماندن در پیری می ترسند. کودکان قبلاً بزرگ شده اند ، آنها زندگی خود را دارند و به اندازه گذشته به والدین خود وابسته نیستند. و اکنون زنان باهوش و موفق ، به جای قطع رابطه ای که به بن بست رسیده است ، همه شگردهای همسران خود را تحمل می کنند.
برخی از همسران معتقدند که می توان هر فداکاری را به خاطر خانواده انجام داد و تمام تلاش خود را برای محافظت از کانون خانواده خود انجام می دهند. در نتیجه ، با ایجاد ظاهر روابط خانوادگی ، آنها معشوقه ها را تحمل می کنند ، که به نوبه خود امیدوارند که مرد دیر یا زود خانواده را ترک کند. و او عجله ای برای گرفتن چنین تصمیمی ندارد. چرا ، اگر همه چیز به هر حال مناسب او باشد؟ این وضعیت می تواند سالها ادامه داشته باشد و گاهی اوقات زنان خیلی دیر متوجه می شوند که خانواده ارزش چنین فداکاری هایی را نداشته است. اما اگر همسر فریب خورده تصمیم به شکستن این حلقه باطل گرفت ، می توانست با مردی شایسته ملاقات کند و از او خوشحال باشد.
وابستگی به افکار عمومی نیز در تصمیم گیری های این چنینی نقش زیادی دارد. گاهی اوقات زنان از ترس محکومیت بستگان ، دوستان ، همکاران کار جرات جلب درخواست طلاق را ندارند. علاوه بر این ، یک کلیشه وجود دارد که طبق آن یک زن مطلقه با یک بازنده برابر می شود ، به این معنی که بهتر است به خاطر مقام یک خانم متاهل ، شوخی های شوهرش را تحمل کند. اما این زندگی شماست و فقط شما می توانید تصمیم بگیرید که در این مورد یا آن مورد چه کاری انجام دهید. نظر افراد دیگر در چنین مواردی نباید بالاتر از راحتی و خواسته های شما باشد.