مقالات و ادبیات زیادی در مورد رابطه بین کودکان و بزرگسالان در خانواده وجود دارد. بیشتر منابع بر كلمه "كودكان" تأكید می كنند و این تفاوت بین روابط را نشان می دهد. بله ، این اتفاق افتاده است که بزرگسالان بزرگسال هستند و کودکان چیز خاصی هستند. موجوداتی که به رویکردی جداگانه و نگرشی گزینشی نیاز دارند. آیا واقعاً اینگونه است؟
در حقیقت ، یک فرد کوچک از دفاع بی دفاع تری برخوردار است و به پشتیبانی مداوم ، عشق و آموزش نیاز دارد. اما آیا ارزش دارد که در این کار زیاده روی کنید ، مانند یک گلدان کریستالی با کودکان رفتار کنید ، یا برعکس ، آیا باید به عنوان اعضای کامل خانواده صد در صد با آنها رفتار کرد؟ آیا ارزش دارد کودک را از مشکلات جامعه بزرگسالان دور نگه دارد یا برعکس ، او را مقصر همه مشکلات و بدبختی های خود دانست.
اولین چیزی که یک انسان کوچک واقعاً به آن احتیاج دارد عشق بزرگ و توجه مداوم است. مهم است که حتی او را به حال خود رها کنیم ، این نکته مهم است که بزرگسالان آنجا هستند ، به جایی نمی روند و همیشه آماده کمک و گوش دادن هستند.
غذا و لباس موضوعات ثانویه است ، این امر تا حد زیادی به رفاه خانواده ای که کودک در آن رشد می کند بستگی دارد. اما اگر به آن فکر کنید ، بسیاری از کودکان خوشبخت در خانواده هایی با بودجه محدود رشد می کنند.
به یک فرد کوچک ، بنابراین باید خودکفا رشد کند ، باید یاد بگیرد که از کودکی استقلال داشته باشد. این بدان معنا نیست که او همه کارها را خودش انجام می دهد ، بلکه در مورد آنچه در توانایی های اوست انجام می دهد. به عنوان مثال ، در روستاها تا به امروز ، نسل جوان مسئولیت های خاص خود را دارد ، که بسته به سن آنها ، آنها می توانند و باید آنها را انجام دهند. شاید اینها چیزهای ساده ای باشد و حتی اگر کارها به صورت ناجور انجام شود ، اما این به کودکان اجازه می دهد تا مانند یک شرکت کننده برابر احساس کنند. به این ترتیب ، کودکان از مشارکت خود در امور خانوادگی مطلع می شوند.
شما می توانید کودک را به روش های مختلف کنترل کنید. این می تواند مشاهده و جهت گیری بدون مانع در مسیر درست باشد ، یا می تواند در قالب یک گزارش اقتدارگرا باشد. یک بزرگسال چه چیزی را برای خودش انتخاب می کند؟ البته ، نه اولین.
سبک تربیت کودک تا حد زیادی به خانواده ، اعتقادات و ایمان آن بستگی دارد. اما نکته اصلی مثال والدین است. هر چقدر آنها در مورد عادت های بد و غیر قابل قبول بودن آنها تکرار کنند. اگر آنها خودشان این کار را کردند ، انتظار نداشته باشید کودک رفتار متفاوتی داشته باشد. البته مواردی وجود دارد که کودک در یک خانواده نوشنده و با بیزاری از الکل بزرگ می شود ، اما چه کسی می تواند تضمین کند که یک مورد خاص دوباره تکرار می شود.
و سرانجام ، بسیاری ، در تلاش برای تربیت فرزندی مستقل ، همه مشکلات خود را به گردن او می اندازند. بگو ، من چیزی را پنهان نمی کنم و به عنوان یک برابر با او شریکم. روان شکننده کودک فقط از این رنج می برد ، وی از نظر اخلاقی آمادگی پذیرش این مشکلات را ندارد. چه کسی از دختری بزرگ می شود که مادرش دائماً سرزنش می کند و پدرش را صدا می کند؟ به احتمال زیاد ، او قبلاً وقتی كوچك است از همه مردان جهان متنفر خواهد شد.