رضایت از ترکیبی از کلمات لاتین satis به معنی کافی و facere به معنای انجام است. کلمه رضایت به معنی بازپرداخت بدهی بود. با گذشت زمان ، سایه های معنایی دیگری به دست آورد.
معنی
در متن دین ، این کلمه بیانگر مجموعه ای از اعمال است که باید توسط یک کشیش انجام شود تا بتواند گناهان را جبران کند و مشمول بخشودگی شود. تا حدودی بعد ، کلمه "رضایت" معنای دیگری پیدا کرد. آنها شروع به تعیین جبران خسارت معنوی کردند که ناشی از توهین شخصی بود. این غرامت فقط در حین دوئل قابل دستیابی است.
این کلمه در زمان پیتر بزرگ به روسی وارد شد. دال معتقد است که این زبان از زبان فرانسوی آمده است ، و واسمر متقاعد شده است که این زبان از لهستانی گرفته شده است. در زبان روسی دقیقاً به معنای باریک "دوئل" بکار رفته است. وقتی دوئل ممنوع شد ، این اصطلاح مفهومی کنایه آمیز به خود گرفت و به تدریج منسوخ شد. در دنیای مدرن ، عبارت "من خواستار رضایت هستم" اغلب نشان دهنده تمایل گوینده برای دریافت عذرخواهی است ، اما نه در مورد به چالش کشیدن برای یک دوئل.
به طور کلی ، این دوئل به معنای معمول ما تقریباً همزمان با کلمه "رضایت" ، یعنی در زمان حکومت پیتر بزرگ ، که به طور فعال در شکل گیری طبقه اشراف معاصر خود نقش داشت ، در روسیه ظاهر شد. دوئل ها به روشی جامع برای حل اکثر درگیری ها تبدیل شده اند. آنها چنان گسترده بودند که پیتر خود ، بدون در نظر گرفتن نتیجه دوئل ، دستور اعدام همه شرکت کنندگان (ثانیه ها ، شاهدان و دوئلیست ها) را صادر کرد. کاترین دوم دوئل ها را برای روسیه غیر خصیصه ، سطحی دانست و از هر لحاظ با آنها جنگید.
در دنیای مدرن ، کلمه "رضایت" معنای جهانی تری دارد. رضایت سیاسی به این معناست که کشوری برخی از شرایط را به عنوان غرامت برای اعمال ناشایست انجام می دهد.
رضایت به زبان روسی
اشراف داخلی علی رغم همه چیز ، ایده دوئل را از نزدیک می پذیرفتند ، حق دوئل این امکان را داشت که مسئولیت سرنوشت خود را به عهده بگیرند (حتی اگر گاهی منجر به مرگ شود). این دوئل غالباً به عنوان نوعی دادگاه عالی مورد استفاده قرار می گرفت ؛ طبق قوانین افتخار ، قبلاً رد چالش یک بار دیگر غیرممکن بود.
شرایط دوئل روسیه در همه اروپا وحشیانه ترین بود. این همان چیزی است که آنها را برای ترورهای سیاسی بسیار مناسب کرده است.
در آغاز قرن نوزدهم ، دوئل ها رضایت واقعی را از اهانت برای احترام به نقش دوم کسب کرده بودند. مهمترین چیز محکومیت یا اعتقاد به حق آنها در مجازات هر شخصی بود. به عنوان مثال ، نوعی دوئل تلافی جویانه به دلایل عاشقانه به وجود آمد ، در چنین دعواهایی اصلاً موضوع افتخار لمس نشد. دوئل ها اغلب به عنوان روشی برای قتل سیاسی یا قراردادی استفاده می شد. نیازی به گفتن نیست که چنین دعواهایی هیچ ارتباطی با جبران خسارت معنوی ندارد؟