قوانین ساده برای روابط قوی

فهرست مطالب:

قوانین ساده برای روابط قوی
قوانین ساده برای روابط قوی

تصویری: قوانین ساده برای روابط قوی

تصویری: قوانین ساده برای روابط قوی
تصویری: ۵ راز داشتن نفوذ کلام و قدرت تاثیر گذاری در حرف زدن 2024, ممکن است
Anonim

هر شخص فردی است ، هر جفت در نوع خود منحصر به فرد است. با این حال ، مشکلاتی که به صورت جفت به وجود می آیند گاهی اوقات مشابه هستند ، زیرا به همین دلایل ایجاد می شوند. البته ارائه یک مجموعه محدود "دستور العمل" برای یک زندگی خانوادگی شاد یا روابط پایدار غیرممکن است. با این وجود ، شما می توانید چند قانون ساده تنظیم کنید ، که با رعایت آنها می توانید از بروز اختلافات مختلف بین شرکا جلوگیری کنید ، به درک متقابل بیشتری برسید و رضایت از رابطه را افزایش دهید.

قوانین ساده برای روابط قوی
قوانین ساده برای روابط قوی

و ، قبل از اقدام به شرح این قوانین ، لازم است یک توضیح دهید. بعید است که کسی به این واقعیت فکر کرده باشد که در روابط با یک شریک زندگی دوست داریم نه خود شخص شریک زندگی ، بلکه احساسی که احساس می کنیم در کنار او هستیم. و ارزش روابط دقیقاً همین فرصت برای احساس احساسی است که می خواهیم احساس کنیم. بنابراین ، اگر می خواهید رابطه شما قوی باشد ، باید درک کنید که چگونه همسرتان بعضی از کلمات ، اعمال یا نبود آنها را درک می کند ، چه احساساتی را احساس می کند ، چه احساساتی را تجربه می کند ، چه احساسی دارد. به عبارت دیگر ، ایجاد روابط "شروع" منحصراً از شخص خود (چشم انداز شخص از وضعیت ، فقط با توجه به نیازها ، خواسته ها و غیره) ، یعنی با ایجاد آنها به گونه ای که گویی "در اطراف خودتان" مانند یک مرکز خاص هستید ، هرگز رابطه خوشی نخواهید داشت ، زیرا هر دو شریک همیشه در مرکز چنین روابطی ایستاده اند.

بیایید به سه قانون اساسی برای یک رابطه قوی نگاه کنیم.

قانون "حلقه معیوب"

روابط در یک زن و شوهر از جنبه های مختلف تشکیل شده است ، که برخی از آنها "حلقه های تعامل" جداگانه است. وقتی این «دایره ها» هر بار بسته می شوند ، روابط هماهنگ توسعه می یابد. در یک زن و شوهر ، درک متقابل ، گرما ، عشق و اشتیاق حاکم است. اما اگر یکی از زوجین یکی از این "محافل" را "نبسته" باشد ، در این صورت شریک زندگی زمینه ای برای کینه ، اختلاف نظر ، درگیری دارد. وقتی چنین "حلقه هایی" برای هر دو بسته نشود ، و این اغلب اتفاق می افتد ، رابطه می تواند "شکاف" جدی ایجاد کند و حتی متوقف شود. ماهیت این قاعده با چند مثال روشن بیشتر روشن می شود.

زوجی را تصور کنید که در آن یک دختر دائماً با انواع مشکلات روبرو می شود. مرد سعی می کند به او کمک کند ، اما او یا کمک او را قبول نمی کند ، یا به شیوه خود عمل می کند ، یا قبول می کند ، اما دقیقاً همانطور که او گفت انجام نمی دهد ، مشکل حل نشده است. او دائماً ناراحت ، ناراضی ، خلق و خوی قدم می زند و فقط از او دلسوزی و همدلی می خواهد. یک مرد حلقه را نمی بندد - "تا احساس کند قادر به حل مشکل او و خوشحال کردن او است". گزینه دیگر: او كمك او را می پذیرد ، مشكلات حل می شود ، اما از او قدردانی نمی كند. حلقه "کمک و دریافت تقدیر و تشکر از او" وی "بسته" نیست. به نوعی اهمیت کمک او را کم می کند. او فکر می کند که او کمک های خود را امری مسلم می داند. در نتیجه ، احساس رضایت اخلاقی ، تمایل وی برای کمک به او به تدریج از بین می رود.

مثالی دیگر. او برای تولد دوستش او را به دیدار دعوت کرد. او موافقت کرد. بعد از آن ، او شروع می کند به او بیان کند که چقدر آنجا خسته و بی علاقه است. در عین حال ، او احساس نمی کند بتواند اوقات فراغت جالب را ترتیب دهد ، و گزینه ای را برای گذراندن اوقات با هم ارائه دهد ، که برداشت های دلپذیری را به همراه دارد.

در مورد زندگی جنسی زوجین نیز همین طور است. اگر مردی مرتبا با انکار صمیمیت روبرو شود ، "حلقه را نمی بندد" - "احساس می کند یک مرد مطلوب است".

اگر مردی مشكلات كاری خود را با زنش در میان بگذارد و از او حمایت ، مشاوره ، همدلی دریافت نكند ، "دایره" آرزوی "احساس عقب قابل اعتماد پشت سر خود را" نمی بندد. تعداد بسیار زیادی از نمونه ها وجود دارد.سعی کنید خود را به درک آنچه همسرتان واقعاً دوست دارد در هر موقعیتی از شما دریافت کند نزدیک کنید. تحلیل کنید که آیا این "حلقه ها" را "می بندید" یا آنها را "باز" می گذارید ، و باعث نارضایتی در رابطه می شوید.

قانون "حداکثر اشباع نیازها"

به عبارت ساده تر ، این قانون را می توان به صورت زیر تنظیم کرد: به شخص هر آنچه را که می خواهد بدهید و او هرگز شما را در هیچ جایی رها نخواهد کرد. هر شخص نیازهای خاص خود را دارد. و اگر به دلیلی نتواند آنها را جفت کند ، نیازهای او از بین نمی رود. نیازها باقی خواهند ماند. و آنها راضی نخواهند ماند. و این شرایط می تواند فرد را به جستجوی راه های دیگری برای تأمین نیازهای خود وادارد ، از جمله. با شرکای دیگر در حالی که به این قانون پایبند هستید ، مهم است که با دانستن نیازهای شریک زندگی خود شروع کنید. این است که از او بفهمد چه چیزی دوست دارد ، چه آرزوهایی دارد ، چه چیزهایی نیاز دارد و نه اختراع ، فکر کردن و خیال پردازی درباره آرزوها و آرزوهایش.

با درک اینکه شریک زندگی شما چه می خواهد ، باید خودتان تصمیم بگیرید: می توانید و آماده اید هر آنچه را که می خواهد به او بدهید. این کاملاً مربوط به تمام حوزه های زندگی است ، از جمله. و صمیمی طبیعتاً لازم نیست آنچه را که نمی خواهید انجام دهید. و شما حق دارید چیزی را نخواهید. این به خود شما بستگی دارد که: عدم تمایل خود را برای رسیدن به حداکثر رضایت از نیازهای همسرتان یا نه ، قدم بگذارید. هر چقدر هم دوست داشته باشیم در غیر این صورت باشد ، همه چیز در زندگی به این ترتیب است: جایی که حقوق و آزادی های یک فرد آغاز می شود ، حقوق و آزادی های شخص دیگر غالباً پایان می یابد. لحظه های کمتری در یک جفت شریک زندگی هنگامی که حقوق او توسط شما سلب می شود ، آزادی های او مرزهای شما را نقض می کند ، منافع او با شما مغایرت دارد و بر این اساس ، برعکس ، هرچه زن و شوهر قوی تر باشند ، هر دو احساس رضایت از رابطه می کنند.

اگر مطلقا نمی خواهید برخی از نیازهای شریک زندگی خود را برآورده کنید ، به دنبال روش های جایگزین برای ارضای او باشید. اما هرگز بی ادبانه و علناً از منافع شخص مهم دیگر خود غافل نشوید.

قاعده "ارتباط با واقعیت"

این قانون تقریباً توسط همه نادیده گرفته می شود. با این حال ، غالباً به دلیل از بین رفتن "ارتباط با واقعیت" در یک رابطه است که سوing تفاهم و بی اعتمادی بوجود می آید. از یک طرف ، ادراک و تفکر شخص او را وادار می کند تا با درک این واقعیت ، واقعیت را با آن تکه هایی که دریافت نمی کند ، "کامل" کند.

1. اگر تجربه روابط گذشته ، تمام مظاهر رفتاری منفی شرکای قبلی خود ، تمام ترس و کینه های خود را به یک شریک جدید منتقل کنید ، "ارتباط خود با واقعیت" را از دست می دهید. شما انگیزه های رفتاری ، ویژگی های شخصیتی ، افکاری را که در روابط قبلی با آنها روبرو شده اید به او نسبت می دهید. اما آیا آن شرکای سابق دیگر کاری با شریک فعلی دارند؟ آنها آنها هستند ، و او خودش است. و به جای شناخت بهتر شریک جدید ، برای درک او ، شما شروع به "ساخت" پرتره او با قطعاتی می کنید که از رابطه قبلی خود خارج کرده اید. چنین پرتره ای "کامل" می تواند بسیار متفاوت از آنچه شریک جدید در واقع نشان می دهد باشد. و این "تکمیل شده" و نه پرتره واقعی است که مانع از این می شود که واقعاً شریک زندگی خود را مانند او ببینید. این بر اساس درک متقابل در ایجاد یک رابطه خوب با او تداخل می کند.

بنابراین ، برای اینکه "ارتباط با واقعیت" در این جنبه از بین نرود ، خود را از عادت "اختراع" شخصی برای خود نجات دهید ، به او انگیزه ها ، ویژگی های شخصیت ، اهداف و افکار را نسبت دهید. سعی کنید او را دقیقاً بشناسید: بپرسید ، بحث کنید ، کشف کنید ، روشن کنید.

2. اگر در مورد کینه خود سکوت می کنید ، شریک زندگی شما "ارتباط با واقعیت" را از دست می دهد ، خود را کنار بگذارید و منتظر حدس او باشید. از این گذشته ، اگر آزرده شده باشید و نگویید که به طور مشخص ، شریک ، بدون درک شما ، ممکن است فکر کند آنچه برای شما توهین آمیز شده است ، یعنی رفتار او ، کاملاً طبیعی است.با ماندگاری در این توهم ، رفتار خود را به همان شکل ادامه خواهد داد. او نمی داند که برای شما ناخوشایند است. شما در این باره به او نگفته اید.

شریک زندگی شما وقتی می خواهید آنچه را که می خواهید یا نمی خواهید ، به او تذکر دهید ، آنچه را که از او انتظار دارید به او گوشزد کنید ، امیدوار است که خودش همه چیز را رقم بزند. ممکن است حدس نزند. یا شاید ، در حدس او ، به یک نتیجه کاملاً متفاوت برسید.

شریک زندگی شما هنگامی که به جای اینکه چیزی را بگویید که واقعاً به دردتان نمی خورد یا شما را آزرده خاطر نکند ، از او شکایت کنید ، دلیل کاملا متفاوتی دارد. به عنوان مثال ، اگر از این واقعیت که شوهرتان آخر هفته روی کاناپه دراز کشیده و در کارهای خانه کمکی نمی کند ، راضی نیستید ، شروع به شکایت می کنید که او درآمد کمی دارد و خانواده شما پول کافی ندارند.

بنابراین ، سعی کنید صریح ، آرام و صادقانه با شریک زندگی خود صحبت کنید. به او فرصت دهید تا همین "ارتباط با واقعیت" خواسته ها و ناخواسته های شما را داشته باشد ، لحظاتی که باعث درد روحی یا آزار شما می شود.

3- هنگامی که به جای شنیدن ملامت ها ، ادعاها یا خواسته های شریک زندگی خود ، فقط به حرف های او گوش می دهید ، بدون اینکه در اصل موضوع وارد شوید ، "ارتباط خود را با واقعیت" از دست می دهید. شما به جای درک و درک معنای گفته های شریک زندگی خود ، معنای خود را در کلمات او قرار دهید.

برای درک یک مرد ، مهم است که زنان در نظر بگیرند که تفکر مردان به روشی سر راست ساخته شده است: منظور او همان چیزی است که وی گفت. آنچه گفته می شود دقیقاً همان چیزی است که گفته می شود. در آنچه گفته شد ، هیچ اشاره ، زیر متن و معنی مخفی بین خطوط پنهان نشده است. از طرف دیگر ، مردان باید در نظر بگیرند که در گفته های زنان ، تقریباً همیشه نکات و زیر متن وجود دارد. دقیقاً همین تفاوت در شیوه های بیان افکار است که موجب از بین رفتن "ارتباط با واقعیت" می شود ، و کلمات یک شریک را تفسیر می کند. مردان نکاتی را از زنان نمی گیرند و زنان در جایی که هیچ نکته ای وجود ندارد به دنبال نکاتی می گردند.

برای اینکه ارتباطتان با واقعیت قطع نشود ، هنگام گوش دادن به یک شریک ، مهم است که کلمات او را تفسیر نکنید ، معنی خاص خود را به کلمات اختصاص ندهید ، بلکه باید آن را با شریک زندگی خود روشن کنید ، از او س askingالات اضافی بپرسید.

توصیه شده: