کودکان ، از حدود دو سالگی شروع می کنند ، برای استقلال تلاش می کنند. در آموزش ، حتی اولین بحران کودک را بحران استقلال می نامند. "خود من!" - بچه لجباز تقاضا می کند ، و گاهی اوقات با لجبازی خود والدین و همه اطرافیان خود را متعادل نمی کند. و تصویری کاملاً متفاوت از والدین نوجوانان - این مادران و پدران خوشحال خواهند بود اگر فرزندانشان استقلال بیشتری داشته باشند ، اما فقط بچه ها نمی خواهند خودشان کارهای خانه انجام دهند و غالباً نیازی به فعالیت های مدرسه ندارند. چرا میل به استقلال طی چند سال از بین می رود؟ این بیشتر به تقصیر والدین برمی گردد. برای اطمینان از استقلال کودک باید تلاش شود. و ما باید در جهت زیر عمل کنیم.
دستورالعمل ها
مرحله 1
اگر کودک شما می خواهد به شما کمک کند ، بگذارید کمک کند. سپس بگذارید مجبور شود زمین و ظروف را بعد از او بشوید. اما با اجازه دادن به کودکان برای شرکت در بزرگسالی ، نه تنها به رشد او کمک می کنید ، بلکه بی تفاوتی در او پرورش نمی دهید. اگر 10-20 بار از کودک طرد شود ، دیگر 21 بار برای تمیز کردن خانه شرکت نخواهد کرد. علاوه بر این ، درگیری او در کارهای خانه تقریباً غیرممکن است. بنابراین ، اگر می خواهید فرزندانتان در دوران نوجوانی به پخت و پز ، شستن کف و ظروف ، گرد و غبار و لباسشویی کمک کنند ، باید آنها را از اوایل کودکی در کارهای خانه درگیر کنید.
گام 2
طبق نظریه ویگوتسکی ، که سالها تحقیق آن را تأیید کرده است ، کودک فقط آنچه را که با والدینش انجام داده است می آموزد. کودک به تنهایی قادر به کسب دانش نیست. در ابتدا او کاری را با بزرگسالان انجام می دهد ، سپس یاد می گیرد که این کار را به تنهایی انجام دهد. برای آموزش چیزی به کودک ، مهم است که ابتدا از او دعوت کنید تا این کار را با هم انجام دهد و سپس به تدریج کنار برود.
مرحله 3
انتخاب لحظه مناسب برای سپردن کودک به انجام کاری به تنهایی بسیار مهم است. دو خطر وجود دارد - انجام این کار خیلی زود و برعکس ، خیلی دیر. یعنی وقتی کودک هنوز آماده نیست که به تنهایی کنار بیاید ، یا وقتی مدت طولانی است که آماده است ، اما آنها به او اعتماد ندارند ، لحظه از دست می رود و تمایل کودک به استقلال نیز از بین می رود. برای بزرگسالان مهم است که به تدریج برای جلوگیری از اشتباهات اقدام کنند. لازم نیست بلافاصله کنترل را کاهش دهید ، اما به تدریج.
مرحله 4
اگر كودكی به مشاغلی مشغول است و از او كمك نمی خواهد (حتی اگر مشكلی برایش پیش نیاید) ، دیگر نیازی به دخالت در او نیست. با عدم مداخله خود ، به نظر می رسد می گویید: "من معتقدم که موفق خواهی شد!" اما اگر کودکی درخواست کمک کرد ، قطعاً باید به کمک او بیایید. نه اینکه کودک را از پرونده خارج کنید ، بلکه با این پیشنهاد که: "بیا با هم!"
مرحله 5
این یک جمله معروف است که می گوید کسی که کاری نمی کند اشتباه نمی کند. و البته کودک بیش از یک بار اشتباه می کند. اگر مشکلی پیش نیاید ، کودکان ناراحت می شوند. و اگر بیشتر مورد سرزنش و انتقاد بزرگسالان قرار بگیرند ، حتی بیشتر ناراحت می شوند و از اقدامات بعدی خودداری می کنند. این بدان معنا نیست که کودک نیازی به اشاره به اشتباهات ندارد. اما همه چیز باید وقت خودش را داشته باشد. اولاً ، اشتباهات باید در یک فضای آرام مورد بحث قرار بگیرند ، و نه در زمانی که مشکلی پیش نیامده است. می توان گفت ، با نگاه به گذشته ثانیاً ، بحث باید از جایگاه "اینکه چه چیزی مفید است از آنچه اتفاق افتاده است و دفعه بعد چه باید بکنیم" پیش رود. و سوم اینکه ، یک بار کودک را سرزنش کرده است ، پس او باید پنج بار مورد ستایش قرار گیرد. بلافاصله ، به محض اینکه شایسته ستایش باشد. اما تا زمانی که نسبت پنج به یک محقق نشود ، دیگر نباید انتقاد کرد.
مرحله 6
در خانه ، می توانید یک جدول خاص ایجاد کنید (و آن را با کودک ترسیم کنید) با سه ستون. در ستون اول ، تمام کارهایی که کودک می تواند به تنهایی انجام دهد را یادداشت کنید. در ستون دوم ، بگذارید لیستی از مواردی وجود داشته باشد که کودک تا حدی می تواند خودش انجام دهد. در ستون سوم ، آنچه کودک فقط با یک بزرگسال می تواند انجام دهد را لیست کنید. به طور دوره ای این جدول را با کودکان مرور کنید و بحث کنید که کدام موارد قبلاً می توانند از یک ستون به ستون دیگر منتقل شوند و هنوز کدام موارد نیستند.