آموزش خانواده مهمترین فرآیند تأثیر والدین بر شخصیت فرزندانشان است تا خصوصیات خاصی را در آنها شکل دهد.
چهار سبک فرزندپروری را می توان به ترتیب در نظر گرفت:
- اقتدارگرا.
- مجاز
- نگهبان.
- مقتدر
یک خانواده به ظاهر معمولی را در نظر بگیرید: پدر مراقب و توجه است ، به کودک اجازه می دهد هرچه می خواهد. مادر از نظر شخصیت یکسان است ، او همچنین از کودک مراقبت می کند ، کاملاً همه کارها را برای او انجام می دهد. با تمام این اوصاف ، در این خانواده ، کلمه همیشه با مادر باقی می ماند ، او رئیس خانواده است. فرزند این خانواده مستقل نبود ، آنچه را که می خواست انجام داد. به این کودک آموزش داده نشده است که رفتار خود و خودش را کنترل کند. در خانواده ای که کودک را فقط به سبک مجاز و محافظ تربیتی بزرگ می کند ، او نه تنها خودخواه و دائماً از کسی ناراضی است ، بلکه درمانده و ناامن نیز بزرگ می شود. اما ناگهان خانواده به هم می ریزد و پدری تازه وارد آن می شود. خانواده به طرز چشمگیری تغییر می کند.
مادر دیگر مانند گذشته در خانواده کلمه ای ندارد ، او دیگر سرپرست خانواده نیست.
رئیس خانواده پدر جدیدی است که با سبک تربیتی خود - استبدادی - به خانواده آمد. او سخت گیر است ، اعمال و اعمال کودک را کنترل می کند. کودک بلافاصله از مراقبت ، عشق و علاقه محروم می شود.
با گذشت زمان ، کودک یاد گرفت که همه کارها را خودش انجام دهد ، مطیع و مستقل شد ، اما نه تنها مادرش ، بلکه پدر جدید نیز در تمام این مدت تربیت برای او مرجع نشد. با حرکت از آزادی به یک تربیت سخت ، کودک فقط ترسید ، والدین فقط آن را بدتر کردند.
بله ، شاید کودک مطیع و مجری رشد کند ، اما از همان کودکی می ترسد و این در بزرگسالی بر شخصیت او تأثیر می گذارد.
بنابراین ، برای اینکه کودک نه مرعوب ، مهربان و مطیع رشد کند ، نباید فقط از یک سبک در تربیت استفاده کنید ، باید از همه چیز خوبی برای کودک بگیرید: در حد اعتدال ، مجازات در حد متوسط و البته ، اول از همه برای فرزند خود مقامات باشید ، به طوری که او در آینده شخصی را در اختیار داشته باشد.