عوامل مختلفی می تواند باعث بروز پرخاشگری در کودک شود. خستگی ، بدخلقی ، تغذیه نامناسب ، مشاجره و درگیری در خانواده یا با دوستان از دلایل عمده پرخاشگری دوران کودکی است. با این حال ، علاوه بر آنها ، دلایل عمیق تر شخصی وجود دارد ، که به همین دلیل کودک پرخاشگر می شود. چه چیزی می تواند در ایجاد چنین صفتی تأثیر بگذارد؟
یک مثال زنده. اگر در خانواده ای که کودک در آن بزرگ می شود ، وضعیت ناپایدار ، انفجاری و پرخاشگری باشد ، این امر بر رشد کودک ، رفتار او تأثیر می گذارد. کودک با دیدن یک نمونه زنده از پرخاشگری در مقابل چشمان خود ، شروع به اتخاذ این ویژگی می کند. با این حال ، در برخی موارد ، پرخاشگری کودکان می تواند ناشی از تمایل درونی برای محافظت از خود در برابر خطر ، از یک میکرو اقلیم منفی در خانواده باشد.
تمایل به رهبر شدن. با بزرگ شدن و به دست آوردن تجربه ، کودک یاد می گیرد که موضع رهبری را بگیرد ، نه تنها اقدامات اساسی را برای این کار به کار گیرد. اما در آغاز ، پرخاشگری می تواند راه اصلی دستیابی به رهبری باشد. برای پیشگامی کودک ممکن است شروع به جنگ ، توهین به کودکان یا بزرگسالان دیگر کند ، ارعاب کند و از راه های دیگر خصومت خود را نشان دهد.
کم توجهی اغلب اوقات ، هنگامی که کودکان توجه کافی از والدین یا عزیزان خود ندارند ، آنها شروع به عمل می کنند ، بیمار می شوند یا پرخاشگری بیشتری نشان می دهند. رفتار پرخاشگرانه ، علیرغم تهدید به مجازات و شرم ، کلیدی است که به نوعی دری را باز می کند که پشت آن توجه ، مراقبت و حمایت پنهان شده است. اگر کودک احساس غیرضروری ، ناخواسته ، دوست نداشتن کند ، نسبت به والدین خود پرخاشگری می کند.
عزت نفس پایین و احساس حقارت. اگر كودكی در شرایط سخت تربیت شود ، اگر خانواده از حمایت و محبت متقابل برخوردار نباشد ، اگر كودك از والدین تأیید نكرد ، همه اینها در پذیرش خود و عزت نفس او تأثیر می گذارد. در شرایطی که کودک از اعتماد به نفس پایینی برخوردار است ، ممکن است شروع به پرخاشگری کند و بدین ترتیب بخواهد در چشم خود بلند شود.
پرخاشگری به عنوان دستکاری. کودکان به طور طبیعی دست اندرکاران عالی هستند. یک کودک موقعیت قربانی را انتخاب می کند و دمدمی مزاج است و می خواهد به خواسته خود برسد. کودک دیگر در مقابل ایستادگی خواهد کرد ، رفتارهای بی ادبانه و پرخاشگری دارد. به عنوان مثال ، اگر مادرش برای او اسباب بازی جدیدی بخرد ، ممکن است کودک قول دهد که از شکستن وسایل جلوگیری کند.
ترس های درونی و عقده های شخصی. ترس های درونی مختلف ، که ممکن است والدین حتی از آن اطلاع نداشته باشند ، می توانند کودک را به سمت پرخاشگری سوق دهند. به عنوان مثال ، کودک ممکن است به محض ورود به یک وضعیت ناخوشایند تصمیم بگیرد که بهترین راه برای محافظت از خود در برابر منفی و تأثیر دیگران همیشه حمله و پرخاشگری لحظه ای است. به تدریج ، این ایده می تواند چنان در ذهن کودک جا بیفتد که حتی در شرایطی که این به هیچ وجه لازم نیست ، "حمله" خواهد کرد. واکنش پرخاشگرانه در برابر هر گونه اظهار نظر به نوعی مکانیسم محافظتی تبدیل می شود که در پشت آن ترس ، عقده ، عدم تمایل به تحقیر ، عدم تمایل به احساس درد جسمی یا اخلاقی وجود دارد.
مراقبت بیش از حد والدین. توجه بیشتر به زندگی کودک می تواند باعث اعتراض وی شود ، که در نهایت منجر به پرخاشگری می شود که عمدتا متوجه والدین می شود. اگر کودک فاقد فضای شخصی و آزادی باشد ، سعی می کند همه چیز را از طریق پرخاشگری بدست آورد.
افزایش احساس گناه کودکانی که مستعد احساس گناه و شرم بسیار حاد هستند خشونت بیشتری نشان می دهند. پرخاشگری در این مورد دوباره به عنوان نوعی مکانیسم دفاعی عمل می کند. در همان زمان ، به عنوان یک قاعده ، رفتار پرخاشگرانه کودک نسبت به شخصی که قبل از او احساس گناه می کند ، معطوف می شود. کودک با کمک اقدامات تکانشی و بی بند و باری سعی می کند این احساس ناخوشایند را در خود غرق کند ، احساسات جدید را جایگزین آن کند.
شناخت جهان از طریق پرخاشگری.این دلیل پرخاشگری کودکانه بیشتر مشخصه کودکان پیش دبستانی است. کودک موجودی بسیار کنجکاو است ، او به دنبال راه های مختلفی برای شناخت دنیای اطراف خود است. پرخاشگری می تواند یکی از آن راه ها باشد. کودکان خردسال نمی دانند چه موقع به شخصی آسیب می رسانند ؛ آگاهی فقط با تجربه حاصل می شود. برای کودک بسیار مهم است که همه چیز را به تنهایی تجربه کند ؛ کودکان تمایل ندارند حرف های والدین خود را کاملاً باور کنند. از این رو ، طغیان های پرخاشگری ، که می تواند توسط کودک به عنوان عنصری از بازی درک شود.
اثر عفونت بعضی اوقات کودک نه در خانه و نه نسبت به والدین ، خواهران ، برادرها پرخاشگری می کند. او این ویژگی را در مهد کودک ، در بخش ورزش یا در مدرسه نشان می دهد. خیلی اوقات ، پرخاشگری کودک در این مورد یک خواسته شخصی نیست. او ممکن است به سادگی با رفتار مشابه همسالان یا کودکان بزرگتر آلوده شود.