تقریباً همه نقش های برجسته در تاریخ به مردان تعلق دارد: جنگجویان ، پادشاهان ، حاکمان افکار. اما با این وجود ، گاهی اوقات نمایندگان جنس جوان به اوج قدرت و نفوذ می رسند. ما هنوز می توانیم پیامدهای عملکرد برخی از آنها را در توسعه تمدن احساس کنیم.
هتشپسوت (سده های XVI-XV قبل از میلاد)
تاج و تخت سلطنتی در مصر باستان تا زمان هلنیسم تقریباً منحصراً توسط مردان اشغال می شد. اما در صف فرعونیان بزرگ یک زن وجود دارد - هتشپسوت.
وی دختر فرعون توتموز اول و همسر اصلی وی بود. شاهزاده خانم با یکی از برادران ناتنی خود ازدواج کرده بود ، که پس از آن شروع به حکومت با نام توتموز دوم کرد.
این احتمال وجود دارد که هتشپسوت در طول زندگی شوهرش مهار قدرت را در دست داشته باشد. در هر صورت ، پس از مرگ وی در حدود سال 1490 قبل از میلاد. قدرت در دست او بود.
در ابتدا ، هتشپسوت تحت سلطنت توتموز سوم جوان ، پسر شوهرش توسط صیغه ، سلطنت می کرد. اما بعد از یک و نیم پادشاه جوان برکنار شد و برای زندگی در یکی از معابد فرستاده شد. هتشپسوت فرعون اعلام شد. از آنجا که این عنوان متعلق به جنس قوی تر بود ، ملکه با لباس یک مرد و با ریش کاذب به تصویر کشیده شد.
هتشپسوت بیش از 20 سال حکومت کرد و در این مدت مصر شکوفا شد. ساخت و ساز فعال بود ، تجارت توسعه یافت. ملکه یک لشکر دریایی بزرگ به کشور پونت در شرق آفریقا اعزام کرد که با موفقیت چشمگیر به پایان رسید.
حکومت هتشپسوت با فتوحات فعال مشخص نبود ، اما او با موفقیت صلح را برای کشورش حفظ کرد. وارث زن فرعون ، توتموس سوم بود که یک بار توسط او برکنار شد.
Alienora of Aquitaine (1124-1204)
Alienora وارث دوکهای Aquitaine و Gascony ، کنت های پواتیه بود که بر بیشتر فرانسه حکومت می کرد. در حقیقت ، آنها از شخص شاه ثروتمندتر و قدرتمندتر بودند.
اما لویی ششم عاقلانه رفتار کرد و تصمیم گرفت پسرش را به دختری ازدواج کند. آنها پس از مدت کوتاهی درگذشت و Alienora ملکه فرانسه شد. شوهرش لوئیس هفتم فقط در این ازدواج غنی سازی نکرد: او صمیمانه عاشق همسر غیرمعمول زیبا ، باهوش و بسیار تحصیل کرده اش شد.
و وقتی لویی به جنگ صلیبی رفت ، همسرش را با خود برد. طبق برخی گزارش ها ، Alienora صلیب را به عنوان یک شوالیه واقعی پذیرفت. همسران موفق به کسب موفقیت در زمینه نظامی نشدند. اما ملکه عشق را در شخص حاکم انطاکیه ، ریموند دو پواتیر پیدا کرد.
پس از بازگشت زوج سلطنتی به وطن خود ، لوئیس تصمیم به طلاق گرفت.
او با دو دختر ، و Alienora - با تمام سرزمین های اجدادی ، عناوین و زیبایی کم رنگش ماند. و او آزاد بود که همه اینها را به مرد خوش شانس بعدی بدهد.
هاینریش پلانتاژنت جوان ، کنت آنژو و یکی از مدعیان تاج و تخت انگلیس چنین بود. آنها با Alienora نه تنها با محاسبه ، بلکه با اشتیاق متقابل ارتباط داشتند. چند سال بعد ، این زوج پادشاه و ملکه انگلیس شدند و قدرت را در قلمرو وسیع فرانسه حفظ کردند.
Alienora شوهرش 9 فرزند به دنیا آورد ، از جمله پادشاهان آینده انگلستان ، ریچارد شیر شیر و جان بی سرزمین. متأسفانه برای او ، عشق هنری با گذشت زمان کمرنگ شد. اما نه عقل او: هنری از طلاق همسر با نفوذ خود - علی رغم دسیسه های زن علیه او - ترسید.
پس از مرگ هاینریش ، Alienor در واقع در دوران غیبت پسر محبوبش ریچارد ، انگلیس را اداره کرد. پس از مرگ دومی ، وی با تمرکز نیروهای خود بر دولت آکویتاین ، انگلیس را ترک کرد. ملکه و دوشس در سنین پیری بازنشسته شدند و در صومعه ای درگذشتند.
ایزابلا اول کاستیا (1451-1504)
ایزابلا جوان پس از مرگ پدرش ، خوان دوم پادشاه كاستیا ، مجبور شد برای دستیابی به قدرت بجنگد. در این بخش او توسط بخش قابل توجهی از اشراف محلی و یک شوهر جوان - شاهزاده فردیناند از همسایگان آراگون پشتیبانی می شد.
در نتیجه ، در سال 1474 ایزابلا ملکه کاستیا و لئون شد. پس از به قدرت رسیدن فردیناند بر تخت سلطنت آراگون ، این زوج ایالات خود را در یک اتحاد سلسله ای متحد کردند.تاریخچه یک اسپانیا متحد از همین طریق آغاز شد.
ایزابلا و همسرش کارهای زیادی برای تقویت کشور انجام دادند. امارت گرانادا ، آخرین کشور عربی در شبه جزیره ایبری ، فتح شد. اروپای غربی کاملاً مسیحی شد و پادشاهی آراگون و کاستیا به یکی از قدرتمندترین قدرتها در اروپا تبدیل شد.
ایزابلا از کریستف کلمب حمایت می کرد و بنابراین در کشف آمریکا سهیم بود. تأسیس مستعمرات در جهان جدید آغاز شد. ایزابلا همچنین اقتدار قدرت سلطنتی را در این کشور چندین برابر تقویت کرد. در همین زمان ، تفتیش عقاید شکوفا شد و لشکرکشی وحشیانه ای علیه یهودیان و سایر غیر مسیحیان آغاز شد.
کاترین دوم بزرگ (1796-1796)
قرن هجدهم از نظر سیاسی در زنان قدرتمند غنی است ، اما شاید کاترین دوم ملکه روسیه از نظر نفوذ از همه پیشی بگیرد.
او به عنوان همسر وراثت سلطنت روسیه ، پیتر الكسئویچ به عنوان همسر سلطنتی خلقی آلمانی انتخاب شد. این زوج عشق و تفاهم پیدا نکردند. اما با گذشت زمان ، کاترین طرفداران خودش را پیدا کرد.
پیتر از اواخر سال 1761 شروع به حکومت کرد. اما با سیاست نسنجیده و در بعضی جاها روس هراسی ، ارتش و بخش قابل توجهی از اشراف را از خود دور کرد. در ژوئن سال بعد ، توطئه ای به پا شد و کاترین به سلطنت رسید.
البته کاترین به کمک طرفدارانش اعتماد کرد ، اما او خودش حکم داد. تحت نظر او ، تعدادی از اصلاحات عمده انجام شد که ساختار داخلی یک امپراتوری عظیم را تقویت می کند. علم و آموزش ، فرهنگ و هنر توسعه یافت.
در زمان کاترین دوم ، مرزهای روسیه گسترش یافت. این کشور به دریای سیاه دسترسی پیدا کرد ، کریمه را ضمیمه کرد. جمع آوری زمین های بزرگ نیز در غرب صورت گرفت و استعمار آلاسکا در شرق آغاز شد. نقش روسیه در امور اروپا افزایش یافته است.
در همان زمان ، مردم عادی از استبداد محلی ، رعیت و بی قانونی رنج می بردند. قیام پوگاچف که در پاسخ به این امر آغاز شد ، به طرز وحشیانه ای سرکوب شد.
در حال مرگ ، کاترین روسیه را در میان قدرتهای بزرگ اروپایی ترک کرد ، که دیگر نمی توان نظر آنها را در پاریس ، لندن و وین حساب کرد.
ملکه ویکتوریای انگلیس (1819-1901)
ویکتوریا در زمانی پادشاهی پادشاهی انگلستان و ایرلند را اداره می کرد که قدرت واقعی در این ایالت قبلاً به پارلمان و دولت رسیده بود. اما در زمان سلطنت او بود که امپراتوری انگلیس ، که مستعمرات عظیمی را در بردارد ، به اوج قدرت خود رسید.
ویکتوریا در سال 1838 به سلطنت رسید و بیش از 63 سال سلطنت کرد. او خوشبختانه با پسر عموی خود پرنس آلبرت که از او 9 فرزند داشت ازدواج کرد. شوهرش زود از دنیا رفت و ویکتوریا را تا پایان روزهای خود بیوه ای تسلی ناپذیر گذاشت.
در ابتدا ، ملکه هنوز سعی داشت در زندگی سیاسی دخالت کند ، اما با گذشت زمان از تأثیر مستقیم خودداری کرد. علاوه بر این ، تحت سلطنت او بود که سلطنت انگلیس ، و نه نقشی نمادین ، شروع به بازی کرد - و الگویی برای همه سلطنت های مدرن غربی شد.
اما ویکتوریا موفق شد در نظر همه مردم به چهره ای مهم تبدیل شود ، نمونه ای از اخلاق بالا و ارزشهای انگلیسی. آنها با اقتدار خاندان سلطنتی حساب می کنند ، آنها افتخار می کنند به آن.
فرزندان زیادی به ویکتوریا اجازه دادند که با تمام خانه های بزرگ سلطنتی اروپا رابطه نزدیک برقرار کند. این به تقویت نفوذ لندن در پایتخت های خارجی کمک کرد. این روابط سلطنت طلب تا حدودی تناقضات فزاینده بین قدرتهای مختلف را مهار کرد. پس از مرگ ویکتوریا در سال 1901 ، روابط خانوادگی فراموش شد - و جهان به یک جنگ جهانی تبدیل شد.