دوران مدرن شرایط خاص خود را حکم می کند. نوسازی زندگی روزمره ، موفقیت زنان در بخشهای مختلف استخدام ، مفهوم "ارزشهای خانوادگی" را زیر و رو کرد. دیگر مهمان باحال بودن مد نیست (همانطور که کتاب های اقتصاد خانه به ما آموخته اند) ؛ امروزه الزامات کاملاً متفاوتی به زن تحمیل می شود. این و بسیاری دیگر از روندهای رشد جامعه به طور طبیعی بر روابط خانوادگی تأثیر می گذارد.
حتی صد سال پیش ، بسیار شگفت آور به نظر می رسید که زنان به طور برابر با مردان آموزش ببینند ، در ارتش خدمت کنند ، و مناصب رهبری را اشغال کنند. اما در این مورد در مورد خانواده و نحوه زندگی آن چطور؟ در زندگی روزمره ، فناوری مدرن به کمک آمد ، مسائل روزمره اکنون با فشار دادن دکمه های لازم حل می شود. مادران جوان دیگر به دنبال این نیستند که با فرزندشان در خانه بنشینند و رشد و نمو آن را انجام دهند ، کنار گذاشتن حرفه خود به عنوان یک احمقانه بودن بالینی تلقی می شود و به طور گسترده ای محکوم می شود.
معلوم می شود که دیگر روانشناسی روابط خانوادگی وجود ندارد؟ آیا هنوز هم فیزیولوژی اساسی و راحتی پیش پا افتاده برای زندگی "با یک گلدان" دارید؟ در حقیقت ، در حال حاضر روابط خانوادگی دچار یک انقلاب است. هیچ کس دیگری از پدرانی که در خانه با یک کودک نشسته اند وحشت ندارد ، مادران بیشتر و بیشتر دفترها یک پرستار بچه را برای کمک دعوت می کنند (و اکنون این کارمندان داخلی در زندگی روزمره بسیاری از خانواده ها کاملاً ثابت شده اند). اما رابطه چطور؟ از این گذشته ، شما نمی توانید "یک ساعت همسر" را به جای خود استخدام کنید ، و ازدواج فضایی است که شما باید مدام در آن کار کنید ، تحمل پوچی را ندارد. و در اینجا "مشکلات" پنهان می شوند.
ابتدا اجازه دهید در مورد روابط خانوادگی بین همسران صحبت کنیم. در اینجا بدترین گزینه تسلط قابل توجه در امور درآمد همسر است. متأسفانه ، هر چقدر هم مرد کلاهبرداری کند ، در این نسخه تقریباً همیشه احساس شکست می کند. تعداد کمی موفق به گیگولو شدن می شوند ، برای اکثر مردان این یک ضربه دردناک به غرور است. کسی به دنبال سرگرمی خود است (و گاهی اوقات این یک راه فرار است - پیاده روی ، ماهیگیری) ، کسی با سرمایه گذاری روی کودکان خود تحقق می یابد (اگر رشد یک ورزشکار ، یک نوازنده ، یک مرد به طور خودکار از لوفر در مربی) اما ، متأسفانه ، غالباً مردی خود را در جمع مشروبات الكلی ، معتادان به قمار جستجو می كند و گرایش به نابودی در حال شتاب گرفتن است. اگر در خانواده سازش وجود نداشته باشد ، متأسفانه خانواده از هم می پاشد.
گزینه بعدی این است که هر دو همسر معتاد به کار هستند و همه گزینه ها برای پرورش فرزندان به پرستار بچه (در نسخه آسان تر به مادربزرگ) منتقل می شوند. در اینجا ، در برهه ای از زمان ، معلوم می شود که همه محبت ها به یک شخص سوم رسیده است. بنابراین ، اغلب والدین در آپارتمان خود یک نوجوان کاملاً خارجی پیدا می کنند (بلوغ و مشکلات مرتبط با آن قبلاً وجود داشته است ، اما چنین چیزی بین نسل ها وجود نداشته است). گاهی اوقات یک زن و شوهر صاحب یک فرزند "جدید" می شوند و "کار روی اشتباهات" را انجام می دهند ، از مشکل احساسات والدین واقع نشده دور می شوند. فقط اکنون کودکی که به اندازه کافی بدشانس نیست و به نمونه اولیه تبدیل می شود ، غالباً به افراط می پردازد - به دنبال لذت های مشکوک ، نشان دادن پرخاشگری ، ترک خانه است. این همه نتیجه روابط خانوادگی بی سواد است.