والدین بودن دردسرساز است ، بنابراین بزرگسالان وقت ندارند که متوقف شوند و به این فکر کنند که چقدر برای فرزندانشان آسان است. آیا تا به حال وضعیتی پیش نیامده است که سالها پیش کینه را قورت دهید و به خود قول دهید که بی مورد به فرزندان خود آسیب نرسانید؟ اما زمان می گذرد و در انبوه نگرانی ها فراموش می کنید که کودک یک فرد کوچک ، البته کوچک است.
فرزند شما در زندگی با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد ، بنابراین مشکلاتی را که اجتناب از آنها آسان است به او اضافه نکنید.
1. به آنچه می گویید فکر کنید.
- شما به دیدار می آیید و بچه ، گربه صاحب را نوازش می کند ، با خوشحالی می گوید: "پدربزرگ می گوید گربه ها هیچ فایده ای ندارند - آنها فقط غذا می خورند ، اما به هر حال ما موش نداریم!" بعداً ، او را برای بی اختیاری سرزنش خواهید کرد ، فکر نکنید که خودتان چنین گناه می کنید.
- برای فرزندتان ناخوشایند است وقتی به دوستانتان می گویید در لحظاتی از هیجان شدید ممکن است به توالت نرسد و داستانهایی که حیثیت او را خدشه دار می کند ("تصور کنید ، او خیلی از کرم های معمولی می ترسد - مثل دختر فریاد می زند!") نمی تواند مناسب دانسته شود
- در مقام دوم برای بی تدبیری ، داستان های مربوط به زایمان است که همراه با توصیفات احساسی از چگونگی "تقریباً مرگ" شما از درد وحشتناک است. آنها کودک را شرمنده نمی کنند ، اما باعث می شوند که بخاطر اینکه مادرشان دچار مشکل شده است گناهکار باشند.
- کودکان ادعاهایی در مورد بی اختیاری والدین ندارند اما خود را در جای کودک تصور کنید و به این فکر کنید که آیا می توان رفتار شما را صحیح دانست.
2. ثابت قدم باشید.
- هیچ کس محافظه کارتر از کودکانی نیست که در دنیایی ناآشنا ساکن می شوند. آنها مهم نیستند که روز طبق همان سناریو با رعایت دقیق زمان پیاده روی ، بازی ها ، شنا می گذرد. کودک شما قادر است هر روز به همان افسانه ها گوش کند یا کارتون مورد علاقه شما را تماشا کند!
- از سردرگمی در روشهای آموزشی ، سر کودک کمتر از تخلفات روزمره می چرخد. الزامات نباید تغییر کند: اگر کودک را مجاب کردید چگونه بجنگد ، او را به دلیل عدم پاسخگویی به مجرم سرزنش نکنید. همه نکات را روشن کنید تا کودک احساس گیجی نکند.
- تکنیک های آموزشی باید برای همه اعضای خانواده یکسان باشد. اگر مادربزرگ یک چیز بگوید ، پدر چیز دیگری ، و مادر چیز دیگری ، کودک نمی داند به کی گوش کند!
3. منافق نباشید.
- اگر الگوی بدی را مثال می زنید ، در نظر بگیرید. اتفاق می افتد که پدر می گوید شما نمی توانید با چراغ قرمز از جاده عبور کنید ، اما گاهی اوقات او می گوید: "ماشین نیست ، برویم!" یا مادری که مودبانه با همسایه خود صحبت کرده است ، اجازه می دهد یک حرف تیز در پشت سرش بگذارد و سپس کودک را به دلیل بی ادبی نسبت به دیگران سرزنش می کند.
- مطمئناً شما به کودکان تقلب یا دروغ بازی نمی آموزید ، اما سخنان شما با عمل شما مغایرت دارد. برای خودتان ، شرایط تخفیف می یابید ، اما وقتی کودک سعی می کند اشتباه خود را توجیه کند ، شما تقاضا می کنید: "زحمت نکشید ، شجاعت خود را داشته باشید تا در قبال اعمال خود مسئول باشید!"
- اما کودک از دو برابر استاندارد بزرگسالان خجالت می کشد. برای نجات او از تجارب ناخوشایند ، سعی کنید بیشتر اوقات از بیرون به خود نگاه کنید و والدین همدل ، دوست داشتنی و دلسوز باشید.