نهاد ازدواج در بحران است. این امر با رواج روابط آزاد و به اصطلاح ازدواج های مدنی در میان جوانان مشهود است. بخش خاصی از جمعیت زن تا رسیدن به اهداف خود اصلاً قصد ازدواج ندارند.
برای برخی از دسته های زنان ، ازدواج تنها گزینه ممکن برای توسعه روابط زن و مرد است و ایجاد خانواده هدف اصلی وجود است.
بشریت برای ایجاد روابط خانوادگی کنونی خیلی طولانی شده است تا به راحتی آنها را رها کند. خانواده در یک زمان برای وجود در جامعه لازم بود. یک زن مجرد از نظر جامعه حقیر تلقی می شد. مادر مجرد تا پایان روزهای خود وضعیت شرم داشت.
امروز ، رهایی به حدی رسیده است که زنان وظایف مردان را در تولید انجام می دهند ، گاهی ثروتی بالاتر از متوسط مرد دارند ، رشد سریع شغلی را انجام می دهند و خود تصمیم می گیرند که آیا خانواده تشکیل دهند یا نه ، بچه به دنیا می آورند یا نه.
در واقع ، رفاه فرزندان عامل اصلی انعقاد یک ازدواج رسمی است. رشد طبیعی جنسی کودک فقط در یک خانواده تمام عیار رخ می دهد. کودک باید مثالی از روابط دگرجنسگرایانه بین والدین را ببیند تا بتواند خود را به درستی شناسایی کند و بعداً در روابط با جنس مخالف دچار مشکل نشود.
البته این خوشبختانه است که نیمه خود را پیدا کنید ، تمام زندگی خود را با او خوشبخت زندگی کنید و روزی در محاصره کودکان ، نوه ها و نوه ها بمیرید. اما اگر سرنوشت نیست
برای زندگی عاقلانه زندگی خود ، باید چیزهای زیادی را بدانید.
برای شروع دو قانون مهم را بخاطر بسپارید:
شما بهتر است از گرسنگی خوردن هر چیزی
و تنها بودن از هر کسی بهتر است.
عمر خیا
و سرنوشت ممکن است به گونه ای رقم بخورد که در زندگی با چنین شخصی که دوست دارید سالها نزدیک باشید ملاقات نکنید. یک علامت هویت بین مفاهیم "رابطه" و "ازدواج" قرار ندهید. حتی عاشقانه ترین روابط نیز می توانند تحت تأثیر مشکلات لاینحل و غیرقابل حل روزمره سقوط کنند. در حالی که همزیستی جداگانه و جلسات غیر مکرر می تواند رضایت هر دو شرکت کننده را در پشت سر هم جلب کند. حتی اگر این شکل از رابطه هنوز برای روسیه معمول نیست ، در اروپا و امریکا رواج دارد و حتی دارای وضعیت روابط زناشویی است و به آن ازدواج میهمان گفته می شود.
ازدواج کلاسیک به معنای توزیع مسئولیت های خانواده است. مرد نان آور خانه است ، زن نگهدارنده آتشدان است. امروزه بیشتر زنان شاغل هستند. علاوه بر این ، آنها باید کار را با مراقبت از خانه ترکیب کنند. عملکرد مردان در خانه به نگهداری تجهیزات بهداشتی و وسایل برقی در نظم کار محدود می شود.
در صورت عدم وجود عشق و درک متقابل ، چنین عدم تعادلی موجب پایین آمدن شأن زن شده و ازدواج را برای او بار می آورد. علاوه بر این ، کلیشه تحمیل شده توسط افکار عمومی و سنت ها ، اکثریت زنان را مجبور به تحمل این وضعیت می کند.
مطمئناً نهاد خانواده برای مدت طولانی دوام خواهد داشت و همین تعداد زن در جستجوی شانه ای محکم ازدواج می کنند. اما اگر واقعاً ازدواج کردید ، با یک مرد برابر هستید ، و نه در وضعیت یک خانه دار و پرستار بچه رایگان. هنوز هم ، شوهر فقط یک مرد در کنار او نیست ، بلکه یک جفت روح است. با گذشت زمان ، همسران خوشبخت از نظر ظاهری شبیه یکدیگر می شوند ، یکدیگر را کاملاً درک می کنند ، احساس درد و شادی از یکدیگر می کنند. جای تعجب نیست که آنها می گویند "زن و شوهر یک بدن ، یک کار ، یک روح هستند."
فقط امروز ضرورت عملی ازدواج رسمی وجود دارد. بسیاری از زنان بدون مصمم نگاه کردن به افکار عمومی و سنت ها ، مسئله مصلحت اندیشی ازدواج را در نظر می گیرند. آنها از فرصت مادی و حق اخلاقی برخوردارند تا با نگرش خود نسبت به ثبت روابط هدایت شوند.
طبق نتایج آماری که در آوریل 2013 در کشور ما انجام شده ، از هر 20 مرد مجرد 56 زن مجرد وجود دارد.
بنابراین ، زنی که به دلایلی ازدواج نکرد ، دلیلی برای ناامیدی از این موضوع ندارد و حتی بیشتر از آن ، فقط به خاطر یک مهر در گذرنامه خود را در مارپیچ ازدواج بیندازد.