خانواده اساس زندگی ، رشد و شکل گیری اولین مهارت ها ، ایده های جوانان در مورد دنیای اطراف آنها است. این به خانواده بستگی دارد که نه تنها سطح زندگی ، تحصیلات و هوش کودک به وجود او بستگی دارد.
خانواده بر تمام زمینه های زندگی کودک تأثیر می گذارد ، به لطف اوست که فردی بزرگ می شود یا شهروندی مرفه و موفق کشورش می شود ، یا از زندگی خود راضی نیست. خانواده مفهوم ارزشهای معنوی ، اخلاق ، آنچه در زندگی مهمترین است و آنچه باید تلاش شود را در شخص ایجاد می کنند. این اوست که مفهوم زیبایی را در فرد شکل می دهد ، عشق و مراقبت را به او می آموزد.
نفوذ خانواده
در همه زمان ها ، این خانواده بود که یک سنگر برای یک شخص بود ، جایی که او می تواند خود را احساس کند ، محافظت شود ، و با خانواده اش شادی کند. خانواده بخشی نسبتاً بسته از جامعه است ، متولد می شود ، كودكی در اولین سالهای زندگی معمولاً از مرزهای این دنیا فراتر نمی رود. و هر آنچه بچه در خانواده یاد می گیرد تا آخر عمر با او باقی می ماند ، زیرا دانش و مفاهیم ذاتی مغز او تا 3 سالگی ، در بیشتر موارد ، ماهیت آینده او را تعیین می کند. بنابراین ، در مواجهه با خشونت و بی رحمی ، كودك این رفتار بزرگسالان را امری طبیعی تلقی خواهد كرد ، شاید حتی به ذهن خطور نكرد كه از والدین خود شکایت كند ، زیرا او هیچ نگرش دیگری نمی داند. با بزرگ شدن ، چنین کودکی مخفی می شود ، اغلب انگیزه های ترس و احتیاط درونی در رفتار او وجود دارد. اما او می تواند بزرگ شود و خود به جباری تبدیل شود ، كه فرزندان و عزیزانش را عذاب خواهد داد.
از طرف دیگر ، اگر كودكی فقط نگرش مثبت ، حمایت ، احترام بزرگترها را در رفتار والدین خود ببیند ، آموزش نه با زور ، اما در یك كلام ، چنین كودكی دركی از نحوه رفتار با دیگران خواهد داشت ، با بزرگسالانش. کودک رفتار و نگرش بزرگسالان را کپی می کند ، این امر در دوران نوزادی و جوانی ناخودآگاه اتفاق می افتد و در کودکان بزرگتر نیز از قبل کاملاً آگاهانه عادت هایی را که در خانواده به آنها آموخته اند ، دنبال می کنند. بنابراین ، در سطح رفتاری ، آموزش خانواده آغاز رابطه آینده کودک با جهان است.
جایگزینی خانواده
چه اتفاقی برای کودک می افتد که خانواده ای نداشته باشد؟ سپس این مفهوم در هیچ کجا از بین نمی رود ، فقط دیگران شروع به کار مانند روابط خانوادگی می کنند - بین مربیان و دانش آموزان یک یتیم خانه ، بین اعضای یک خانواده پرورشی یا دوستان خیابانی. در هر صورت ، فردی در تلاش است تا جایگزینی برای خانواده پیدا کند ، تا حداقل با کسی رابطه نزدیک داشته باشد. و سپس این فرد یا گروه شخصیت کودک را شکل می دهد ، بر دانش ، تربیت ، توانایی ایجاد روابط با جهان تأثیر می گذارد. ناگفته نماند که چنین رابطه ای هرگز نمی تواند تمام عیار باشد: نه مربیان یک پرورشگاه و نه یک خانواده ناقص ، چه رسد به دوستان نمی توانند جایگزین ارزش و نزدیکی روابط خانوادگی با یک شخص شوند. بنابراین ، در روان چنین کودکانی ، تخلفات معمولاً ردیابی می شود: کودک گوشه گیر ، لجباز ، بیرحمانه تر می شود یا گاهی تصور عجیبی از اخلاق و اخلاق دارد.