در مورد عشق به حیوانات چه چیزی برای دانش آموزان بخوانیم؟

فهرست مطالب:

در مورد عشق به حیوانات چه چیزی برای دانش آموزان بخوانیم؟
در مورد عشق به حیوانات چه چیزی برای دانش آموزان بخوانیم؟

تصویری: در مورد عشق به حیوانات چه چیزی برای دانش آموزان بخوانیم؟

تصویری: در مورد عشق به حیوانات چه چیزی برای دانش آموزان بخوانیم؟
تصویری: تجاو به تمساح و تکه تکه شدن🔞 تجاور به حیوانات 😨 عجیب ترین تجاوهای تاریخ و محکوم شدن به سالها زندان❌ 2024, نوامبر
Anonim

دنیای کتاب شگفت انگیز و گسترده است. چگونه می توان کودک را وارد آن کرد؟ والدینی که نگران این موضوع هستند می توانند وقت کافی برای خواندن و تمرکز بر داستان کوتاه از نویسندگان مدرن و کلاسیک پیدا کنند.

در مورد عشق به حیوانات چه چیزی برای دانش آموزان بخوانیم؟
در مورد عشق به حیوانات چه چیزی برای دانش آموزان بخوانیم؟

خواندن داستان های کوتاه

در جامعه مدرن ، علاقه کودکان به ادبیات بیشتر و بیشتر کاهش می یابد. والدین آگاه ، البته به دنبال راهی برای نجات هستند و سعی می کنند به فرزندان خود خواندن را بیاموزند. برای خواندن غیر خسته کننده ، ما می توانیم داستان ها و داستان های کوتاه ، اما پربار و جالب درباره رابطه انسان با حیوانات را توصیه کنیم.

داستان Valeeva M. D. "بیگانه"

نویسنده Valeeva Maya Diasovna در اول ماه مه 1962 در کازان متولد شد. مشکلات اصلی آثار انسان و طبیعت ، انسان و حیوانات است. نویسنده داستان "بیگانه" دارد. این در مورد دختری به نام ال است که در باغ وحش کار می کرد. یک جفت گرگ در آنجا زندگی می کردند. فرزندان را هر بهار از گرگ می گرفتند. توله ها غرق شدند.

یک بار الیا دید که یک کارگر باغ وحش می رود تا توله ها را غرق کند. او موفق شد یک توله گرگ را انتخاب کند. او را به خانه آورد ، بیرون رفت ، او را بزرگ کرد و نام او را حوا گذاشت.

اما نگه داشتن گرگ در آپارتمان شهر دشوار است. همسایه ها ناراضی بودند. آنها از حوا ترسیدند. الیا مجبور شد او را پیش دوستانش در خارج از شهر ببرد. آنها حوا را در یک قفس در فضای باز در کنار سگ استاد اصیل به نام چل مستقر کردند.

مرد عاشق گرگ شد ، آنها دوست شدند. اما حوا دل ال و پسرش را تنگ می کرد و شب ها زوزه می کشید. همسایگان دهکده از زوزه او ناراضی بودند و پسری به نام ویتک تصمیم گرفت که به گرگ او شلیک کند ، خود را به سمت مرغداری رساند و دو تخته را به دیوار عقب زد. حوا از آزادی خوشحال شد و با عجله خود را به خیابان روستا رساند. چل نیز با او فرار کرد. ویتک چلا را به ضرب گلوله مجروح کرد. در راه جنگل ، چل مرد و حوا مجبور شد به جنگل برود.

تصویر
تصویر

گرگ چند روز در جنگل سرگردان بود ، اما آرزوی ال و روسلان او را به شهر آورد. او منطقه ای را که در آن زندگی می کردند پیدا کرد. و یک بار هنگام راه رفتن ، الیا و روسلان یک گرگ را دیدند. آنها از پیدا شدن او بسیار خوشحال شدند.

مدتی اوا دوباره با الیا و روسلان زندگی کرد. یک بار الیا و دوستانش به جنگل های ماری رفتند. او حوا را با خود برد و تصمیم گرفت بین جنگل و زندگی با او انتخاب کند.

فراق حوا و گرگ گرگ ناراحت بود. گرگ مدتها او را لیسید و نمی خواست ول کند. الیا به سختی سوار ماشین شد و ترسید که به عقب نگاه کند. او به سختی می توانست اشک هایش را نگه دارد. گرگ او جنگل را انتخاب کرد و به دنبال ماشین دوید. با پیروی از ندای طبیعت ، حیوان انتخابی را به نفع آزادی انجام داد.

داستان A. P. Platonov "گاو"

Platonov Andrey Platonovich - نویسنده روسی. متولد 16 (28) اوت 1899 در وورونژ. در آغاز کار ، در روزنامه ها و مجلات منتشر شد. در طی سالهای سرکوب ، از دستگیری بستگان و دوستان جان سالم بدر برد. خبرنگار جنگ بود. او سبک نوشتاری جالبی دارد. سبک "افلاطونی" نامیده می شود - ناخوشایند ، خانگی. کلمات منسوخ و چرخش گفتار اغلب در آثار استفاده می شود. سادگی ارائه به كودك نزدیك است ، بنابراین آثار وی توسط كودكان بخوبی خوانده می شود.

طرح داستان "گاو" نیز ساده است. این در مورد پسر Vasya است. پسر با مادر و پدرش در خط راه آهن زندگی می کرد. قطارها رد می شدند. پدر در ایستگاه به عنوان خط کش لیست شده بود. همسر و پسرش غالباً با سیگنال نوری ویژه به وی در اسکورت قطارها کمک می کردند.

والدین واسیا یک گاو نگهداری کردند. او اخیراً یک گوساله داشت و خیلی زود مریض شد. پدرش او را به دامپزشك برد. گوساله شفا نگرفت ، آن را به گوشت فروختند.

واسیا هر روز پیش گاو می رفت. او او را دوست داشت و از او مراقبت می کرد. وقتی گوساله را بردند ، گاو مادر خسته شد و رقت انگیز ناله کرد. او منتظر او شد ، اما صبر نکرد. واسیا به نزد گاو آمد و او را مورد ترحم قرار داد ، سعی در تغذیه و خوردن غذای خوش طعم داشت ، با او صحبت کرد ، او را متقاعد کرد که ناراحت نباشد. اما گاو نتوانست بر اشتیاق گوساله غلبه کند و صدمه دید. او ضعیف غذا می خورد ، بی تفاوت به همه نگاه می کرد و به هیچ وجه نسبت به مراقبت و محبت پسر واکنش نشان نمی داد.

تصویر
تصویر

واسیا به مدرسه رفت. او پسری کوشا و کنجکاو بود.او درباره کشورها و شهرهای ناشناخته مطالب زیادی خواند ، قطارهای عبوری را تماشا کرد ، به صورت مسافران نگاه کرد و به نحوه زندگی این افراد فکر کرد.

او اغلب در ایستگاه به پدرش کمک می کرد ، همه علائم نوری متعارفی را که باید به رانندگان آموزش داده می شد ، می دانست. قطارها گاهی متوقف می شدند و واسیا با رانندگان صحبت می کرد. به شن و ماسه ریل کمک کرده و ترمزهای قطار را بررسی کنید.

هرچه زمان می گذشت. واسیا هر روز به مدرسه می رفت ، مادر و پدرش کارهای خانه را انجام می دادند و در ایستگاه کار می کردند. ما گاو را تماشا کردیم که کمی "شال" شد. او می توانست از انبار فرار کند و به خط قطار برود و بی هدف روی ریل ها بدود. واسیا می ترسید که توسط یک لوکوموتیو مورد سرزنش قرار گیرد. او هر روز مدرسه را تمام می کرد و به این فکر می کرد.

یک بار اتفاق افتاد واسیا قطار باری را دید که روی خط ایستاده و راننده ای آشنا است. او و پدرش در حال بیرون کشیدن یک گاو از زیر قطار بودند. راننده نتوانست به موقع یک قطار باری بزرگ را متوقف کند و به یک گاو برخورد کند.

همه فهمیدند که راننده مقصر نیست. پدر واسیا تصمیم گرفت گاوی جدید بخرد. راننده قول داد که از نظر پول به او کمک کند ، زیرا احساس گناه می کند. با رانندگی دوباره ، او دو قطعه 100 روبل هر کدام را در کیسه توتون پرتاب کرد.

از واسیا در مدرسه خواسته شد تا مقاله ای از زندگی خود بنویسد. او در مورد یک گاو نوشت. در مورد این واقعیت که گاو مهربان بود و مزایای زیادی را برای خانواده اش به همراه داشت. آنها گاو دیگری می خرند ، اما او هرگز این گاو را فراموش نخواهد کرد.

همیشه منفعت وجود دارد

خواندن چنین داستان هایی با کودک ضروری است ، زیرا موقعیت های توصیف شده در آنها احساسات زیادی ایجاد می کند. س Quesالات و تأملات و تجارب درونی ظاهر می شود. همه اینها به شکل گیری جهان بینی صحیح کمک می کند. به شما کمک می کند دنیای اطراف خود را دوست داشته باشید.

توصیه شده: