چگونه مفهوم آگاهی در تاریخ علم تغییر کرد

فهرست مطالب:

چگونه مفهوم آگاهی در تاریخ علم تغییر کرد
چگونه مفهوم آگاهی در تاریخ علم تغییر کرد

تصویری: چگونه مفهوم آگاهی در تاریخ علم تغییر کرد

تصویری: چگونه مفهوم آگاهی در تاریخ علم تغییر کرد
تصویری: کشف راز نهفتهٔ قدرت درون شما، با تماشای این ویدیو، زندگی شما برای همیشه تغییر خواهد کرد! 2024, ممکن است
Anonim

هوشیاری اصطلاحی فلسفی پیچیده است که مشخصه توانایی فرد در شناخت واقعیت اطراف و همچنین تعیین جایگاه و نقش وی در این واقعیت است.

چگونه مفهوم آگاهی در تاریخ علم تغییر کرد
چگونه مفهوم آگاهی در تاریخ علم تغییر کرد

نظرات دانشمندان باستان در مورد ماهیت آگاهی چه بود

از زمان های بسیار قدیم بحث های داغی در مورد اینکه آگاهی چیست ، چگونه شرطی شده و چه عواملی می تواند بر آن تأثیر بگذارد وجود داشته است. در ابتدا ، فقط فیلسوفان و متکلمان در آنها شرکت می کردند ، سپس ، با پیشرفت علم ، دانشمندان از تخصص های مختلف - به عنوان مثال ، زیست شناسان ، فیزیولوژیست ها ، روانشناسان. تا به امروز هیچ معیار واضح و عمومی پذیرفته ای از معنای آگاهی و چگونگی پیدایش آن وجود ندارد.

افلاطون ، فیلسوف مشهور یونان باستان معتقد بود که هوشیاری هر شخصی به دلیل وجود یک روح نامیرا است. روح پس از پایان زندگی ، بدن را رها می کند و به "جهان ایده های" بالاتر و ناشناخته خود برمی گردد ، که بی اندازه از جهان مادی که مردم ، حیوانات و اشیا in بی جان طبیعت وجود دارند ، بسیار توسعه یافته است. یعنی ، افلاطون فیلسوف در واقع یکی از بنیانگذاران آموزه فلسفی رایج بود که بعداً ثنویت خوانده شد.

این اصطلاح ، که متضمن دوگانگی هوشیاری و اشیا physical جسمی است ، قرن ها بعد توسط دانشمند مشهور فرانسوی رنه دکارت ، که در نیمه اول قرن 17 زندگی می کرد ، رسماً مورد استفاده قرار گرفت. اصطلاح مشهور "من فکر می کنم یعنی من وجود دارم" نیز به او نسبت داده می شود. اساس استدلال فلسفی دکارت در مورد ماهیت آگاهی این فرضیه بود که شخص نوعی ماده تفکر است که می تواند به هر چیزی ، حتی وجود جهان پیرامون ، به جز آگاهی خودش شک کند. یعنی ماهیت آگاهی خارج از قلمرو قوانین جهان مادی است. فیلسوف مشهور آلمانی ، هگل ، قبل از هر چیز ، آگاهی را توانایی فردی در ارتباط شخصیت خود با دنیای اطراف خود می دانست.

نظر دانشمندان مادی در مورد ماهیت آگاهی چیست؟

اصطلاح "ماتریالیسم" فقط در آغاز قرن هجدهم توسط دانشمند معروف آلمانی گوتفرید ویلهلم لایب نیتس رسماً مطرح شد. اما پیروان این آموزه فلسفی که طبق آن آگاهی فقط محصولی از فعالیت بدن انسان است (اول از همه مغز آن) ، از دوران باستان شناخته شده اند. و از آنجا که بدن انسان ماده زنده است ، بنابراین آگاهی نیز مادی است. مشهورترین پیروان مادیات در قرن های XIX - XX. کارل مارکس ، فردریش انگلس و ولادیمیر اولیانوف-لنین بودند. با وجود دستاوردهای عظیم علمی ، هنوز تفسیر دقیقی از ماهیت آگاهی ارائه نشده است.

توصیه شده: