دراگونسکی ، "داستانهای دنیسکین": خلاصه ای

فهرست مطالب:

دراگونسکی ، "داستانهای دنیسکین": خلاصه ای
دراگونسکی ، "داستانهای دنیسکین": خلاصه ای

تصویری: دراگونسکی ، "داستانهای دنیسکین": خلاصه ای

تصویری: دراگونسکی ،
تصویری: هاندانوویچ یا دراگوفسکی؟ | ذخیره های فصل | سری آ 2024, نوامبر
Anonim

105 سال از تولد ویکتور یوزفوویچ دراگونسکی نویسنده محبوب شوروی می گذرد. وی نویسنده داستان ها و مجموعه های شعر است. اما ، احتمالاً محبوب ترین اثر چندین نسل همچنان مجموعه ای به نام "داستان های دنیسکین" باقی مانده است. این کتاب برای اولین بار در سال 1959 منتشر شد و پس از آن ده ها بار تجدید چاپ شد. او كلاسیك ادبیات شوروی شد و در لیست "100 كتاب برای دانش آموزان" كه توسط وزارت آموزش و پرورش فدراسیون روسیه تهیه شده بود ، جای گرفت.

دراگون ،
دراگون ،

درباره نویسنده

ویکتور دراگونسکی در سال 1913 در آمریکا متولد شد. پدر و مادر وی ، مهاجرانی از بلاروس گومل ، ریشه یهودی داشتند. خانواده به زودی به وطن خود بازگشتند. مادرش پس از مرگ پدرش برای بار دوم با بازیگر تئاتر یهودی ازدواج كرد و آنها با گروه وی در این كشور گشت و گذار كردند. زندگی کاری ویکتور از اوایل آغاز شد ، اما او همیشه وقت خود را برای اختصاص دادن به خود بیان می کرد: او در کارگاه های تئاتر شرکت می کرد و اولین بار به عنوان بازیگر حضور داشت. اما او واقعاً اسیر فعالیت ادبی شد. او صحنه ها ، فیلتون ها را ساخت ، مونولوگ ها و نمایش های جانبی سیرک و صحنه را ارائه داد. این جوان با استعداد چندین بار در فیلم ها بازی کرده است. در طول سالهای جنگ ، نویسنده در شبه نظامی بود ، در زمان صلح نیز به خلاقیت خود ادامه داد. کتابشناسی ادبی شامل 10 کتاب است ، بسیاری از آنها بر روی صفحه نمایش مجسم شده اند.

تصویر
تصویر

داستان های دراگونسکی

"داستان های دنیسکین" محبوبیت واقعی ویکتور دراگونسکی را به همراه داشت. این کتاب بلافاصله عاشق خوانندگان جوان و والدین آنها شد. داستان های کوچک وقایع رخ داده در پایتخت را در اواسط قرن گذشته توصیف می کنند. شخصیت اصلی دنیس کولیورف است ، او با مادر و پدرش در مرکز مسکو زندگی می کند. داستان های مربوط به ماجراهای یک پسر بی قرار از 5 سالگی آغاز می شود. در داستان های دراگونسکی ، او بزرگ شد ، به مدرسه رفت ، Octobrist شد و سپس پیشگام شد. هرازگاهی موارد عجیب و غریب و داستانهای بامزه ای برای پسر اتفاق می افتد. اما مهمترین چیزی که کتاب آموزش می دهد مهربانی ، صداقت و کمک متقابل است. نام دوست صمیمی دنیس میشا سلونوف است ، او همکلاسی و ماجراجویی وی است. من می خواهم از میان شخصیت های دیگر داستان ها ، آلنکا را یادآوری کنم - رئیس گروه دختران ، اگرچه او از شخصیت های اصلی جوان تر است. در میان شخصیت های بزرگسال ، والدین دنیس ، رهبر پیشگام لوسی ، معلم Raisa Ivanovna و بوریس سرگئیویچ ، معلم موسیقی برجسته هستند.

مجموعه "داستانهای دنیسکین" شامل حدود هفت ده داستان جداگانه است. تعداد آثار در هر نسخه بنا به صلاحدید هیئت تحریریه متفاوت بود. برخی از داستان ها در برنامه درسی دوره ابتدایی گنجانده شده بود. این مجموعه شامل خلاصه ای از برنامه های جداگانه برای تجزیه و تحلیل آنها توسط دانش آموزان دبستانی است. برای خوانندگان جوان نه تنها آشنا شدن با محتوای کتاب ، بلکه همچنین فکر کردن در مورد چیزهای اصلی ، تشخیص آثار خود و دوستانشان در قهرمانان جالب خواهد بود. دفتر خاطرات یک خواننده مطمئناً به بچه ها در این زمینه کمک خواهد کرد ، جایی که آنها می توانند نظرات خود را در مورد کتاب به اشتراک بگذارند ، در شخصیت های قهرمانان آن تأمل کنند و بازخوانی کوتاهی انجام دهند.

تصویر
تصویر

"او زنده است و می درخشد"

در داستان "او زنده است و می درخشد" داستان زیر اتفاق می افتد. با توجه به اینکه دنیسکا کلید آپارتمان را ندارد ، مجبور است در خیابان منتظر مادرش باشد. به دلایلی او دیر وقت کار یا فروشگاه بود. عصر است ، پسر خسته ، سرد و گرسنه است ، اما جای خود را ترک نمی کند. یک دوست ، میشا اسلونوف ، پیش دوستش می آید و برای مدت کوتاهی تنهایی اش را روشن می کند. میشکا کامیون کمپرسی را خیلی دوست داشت - اسباب بازی ای که دنیس از پدرش هدیه گرفت. به عنوان بحث آخر ، او به یک دوست خود مبادله ای می دهد و جعبه ای با کرم شب تاب زنده را بیرون می آورد: "این زنده است و می درخشد." دنیس با لذت بردن از درخشش ناشی از جعبه ، موافقت می کند بدون پشیمانی کامیون کمپرسی را عوض کند. مادری که به موقع رسیده بود در حال ضرر بود که چگونه پسرش می تواند در ازای یک موجود زنده کوچک اسباب بازی گران قیمت بدهد.او تصور نمی کرد که این خیلی غم انگیز و تنها نیست که با کرم شب تاب به پسرش بدهد.

تصویر
تصویر

"راز روشن می شود"

اوایل صبح یکشنبه این وضعیت برای دنیس رخ داد. برای صبحانه ، مادرم فرنی بلغور درست کرد ، که از آن متنفر بود. اما مادرم مصمم بود: "اگر فرنی می خورید ، بیایید به كرملین برویم." برای خوشمزه شدن غذا ، پسر بچه آن را نمک و فلفل زد ، اما این باعث شد که فرنی کاملاً غیرقابل خوردن باشد. پسر فهیم بدون اینکه دو بار فکر کند ، فرنی را از پنجره ریخت و بشقاب خالی جلوی او گذاشت. تعجب مادرم را تصور کنید که چند دقیقه بعد زنگ خانه به صدا درآمد و یک شهروند با لباس خراب شده از فرنی وارد آپارتمان شد. معلوم می شود که او نزد عکاس رفته و بهترین کت و شلوار خود را به تن کرده است. دنیس فهمید که راز او حل شده است و این سفر لغو شد. داستان برای کودکان بسیار آموزنده است ، زیرا ایده اصلی آن این است که بهتر است همیشه واقعیت را بگوییم ، حتی اگر خیلی خوشایند نباشد.

پلنگ های سبز

محتوای داستان می گوید که چگونه دنیس ، میشکا و آلنکا قصد داشتند یک موشک پرتاب کنند و برای این کار آنها شروع به آماده سازی مکانی در جعبه شن و ماسه کردند. در حالی که آنها در حال حفاری یک در خروجی بودند ، دوست آنها Kostya در حیاط ظاهر شد. پسر تازه سرخک داشت و ضعیف به نظر می رسید. بچه ها شروع به بحث در مورد بیماری های مختلف ، تمام معایب و مزایای آنها کردند. والدین از کودک بیمار پشیمان می شوند ، اسباب بازی می خرند ، او را با چیزهای خوشمزه غرق می کنند. اما قهرمانان داستان آبله مرغان را سرگرم کننده ترین بیماری نامیدند ، زیرا شما می توانید با کمک سبز درخشان از خود پلنگی خوش رنگ درست کنید. بچه ها با لذت زیاد ، به همراه کوستیا ، به آماده سازی موشک برای پرتاب ادامه دادند.

تصویر
تصویر

"بالا - پایین - مورب"

قهرمانان داستان دراگونسکی یک بار برای پیاده روی بیرون رفتند. تابستان بود و سازندگان مشغول تعمیر در حیاط بودند. دوستان گاهی به آنها کمک می کردند و از اینکه کار در حال اتمام است پشیمان می شوند. در این روز ، دختران ، نقاشان ، با رنگ کار می کردند ، نام آنها سانکا ، نلی و رائچکا بود. وقتی سازندگان برای ناهار رفتند ، بچه ها تعجب کردند که چگونه شلنگ رنگ کار می کند. ابتدا آلنکا را از سر تا پا رنگ کردند و سپس با لباس سفید به یک رهگذر تصادفی رسیدند. پس از آن ، بچه ها مجازات شدند ، دنیس بیشترین بهره را گرفت. نقاش سانکا ، وقتی او را دید ، شوخی کرد ، آنها می گویند ، وقتی او بزرگ شد ، می توانند در یک تیم کار کنند.

آتش در بال یا شاهکار در یخ

یک بار میشا و دنیس برای یک درس در مدرسه دیر آمدند. آنها برای توجیه خود ، داستانهای مختلفی را ساختند. آنها می خواستند دروغ بگویند که به دندانپزشک مراجعه کرده اند ، یا کودکی را که در یخ گرفتار شده بود نجات دادند. پسران از معلم بسیار ترسیدند ، بنابراین همه سعی کردند داستانی را شبیه واقعیت اختراع کنند. در حالی که در طول راه با هم بحث می کردند ، به اجماع نرسیدند و وقتی در کلاس بودند ، هرکدام داستان خود را تعریف کردند. معلم به هر دو نسخه گوش می داد ، به همراه سایر بچه ها از حیله گری دوستان می خندید و به آنها نمره بد می داد. نکته اصلی داستان: شما همیشه باید حقیقت را بگویید و صادق باشید. حتی حیله گرترین دروغ نیز از راز پوشیدن دست کشیده و قطعاً فاش خواهد شد.

تصویر
تصویر

"یک راه مشکل"

در مرکز این داستان امور خانوادگی کالورفس قرار دارد. مادر در تعطیلات بود و ابراز تاسف کرد که در طول تعطیلات مجبور است کارهای خانه را انجام دهد. او به شوهر و پسرش توصیه کرد که راهی برای خلاص شدن از شر او پیدا کنند. دنیس مدتها به فکر اختراع وسیله خاصی افتاد: به این ترتیب که بتواند ظرفها را همزمان بشوید و پاک کند اما چیزی از آن برنمی آمد. پس از اینکه مادرش از پذیرایی شام خودداری کرد ، پسر راهی هوشمندانه یافت - به نوبت از یک بشقاب غذا بخورد ، اما والدین وی پاسخ دادند که این خارج از قوانین بهداشتی است. پدر با آستین های خود را بالا زد و پسرش را صدا کرد ، اوضاع برطرف شد. با کمک یک روش ساده ، هر دوی آنها به سرعت با ظروف کنار آمدند.

رودخانه های اصلی

داستان وقتی اتفاق می افتد که دنیس در مدرسه است. او شب قبل در حیاط با بادبادک بازی می کرد و تکالیف خود را انجام نداده بود. یکی از این ادعاها به خاطر این واقعیت است که او شعر نکراسوف "یک مرد کوچک با گل همیشه بهار" را یاد نگرفته است. اما در کلاس جغرافیا ، معلم پیشنهاد کرد که پیشرفت کند. لازم بود رودخانه های اصلی آمریکا نامگذاری شود.دوستان خیلی تلاش کردند تا به دنیس کمک کنند ، اما او نام می سی سی پی را اشتباه گرفت و "misi-pisi" را تلفظ کرد. کل کلاس و معلم از خنده غلت زدند. پس از آن ، پسر قاطعانه تصمیم گرفت که اصلی ترین چیز این باشد که همیشه کارهای خانه را به موقع انجام دهد.

داستانهای جالب دیگری درباره دنیس کوبرلوف و میشا سلونوف وجود دارد. در داستان "نامه افسون شده" یک وضعیت خنده دار رخ داده است. وقتی درخت کریسمس را قبل از سال نو آوردند ، بچه ها متوجه مخروط روی آن شدند. آلنکا پنج ساله آنها را "تحقیقات" خواند ، میشکا گفت که گفتن "هیکی" ضروری است ، و دنیس متوجه شد که هیچ چیز پیچیده ای در کلمه "فیفکی" وجود ندارد. آنها به همدیگر خندیدند زیرا حرف "W" برای هر یک افسون شده بود.

در داستان "دقیقاً 25 کیلو" شخصیت های اصلی تدبیر را نشان داده اند. برای دریافت اشتراک در مجله مورد علاقه خود "Murzilka" ، دنیس به نیم کیلو نیاز داشت. مجبور شد یک بطری کامل سیترو بنوشد. وقتی وزن او به رقم لازم رسید ، جایزه اصلی در دستان او بود. یک بار دیگر ، بچه ها نبوغ خود را در داستان "گربه چکمه" نشان دادند و جایزه را در مسابقه لباس کارناوال به اشتراک گذاشتند. کار "شوالیه ها" موردی را توصیف می کند که دنیس تصمیم گرفت مانند یک مددکار نجیب و سخاوتمند رفتار کند. او تمام روز سعی داشت شوالیه شود و همه را در این باره آگاه کرد. تاریخ به شما می آموزد که نسبت به عزیزانتان توجه داشته باشید.

ماجراهای بیشتری با بچه ها در مدرسه ، خانه ، حیاط ، سیرک اتفاق می افتد. قابل توجه است که نمونه های اولیه شخصیت های اصلی کودکان واقعی هستند. نویسنده از فرزند خودش - پسر دنیس - به دنیسک کوارلووا نامه نوشت. دوست آرامش او Mishka Elephants نیز در زندگی واقعی وجود داشت ، مانند دختر آلنکا ، که به طرز شگفت انگیزی شبیه دختر Dragoon Xenia است. احتمالاً به همین دلیل است که قهرمانان داستانهای دنیس پسران و دختران معمولی هستند که برای کودکان نزدیک و قابل درک هستند ، آنها خود را در آنها می شناسند.

توصیه شده: