مظهر عشق بین مادر و پدر به هیچ وجه شبیه نیست. مادر طوری کودک را دوست دارد که گویی از نظر ژنتیکی ذاتی است و برعکس ، پدر با جزئیات به این موضوع نزدیک می شود.
خیلی اوقات ، پدرها در بازی با نوزادان شرکت نمی کنند ، و این کار را کاملا به مادر می سپارند. بازی ها به کودک این امکان را می دهد تا به پدر ، به ظاهر او و صدای او عادت کند. کودک در بزرگ شدن درک نمی کند که او چیزی بیگانه است. به نوبه خود ، پدر یاد می گیرد که فرزند خود را از روزهای اول زندگی درک کند.
پدر برای یک پسر ، اول از همه ، حمایت و حمایت است. برقراری ارتباط با یک پسر کوچک کار دشواری نیست ، تمام آنچه از پدر می خواهد ارتباط و علاقه واقعی به امور او است.
پدر با یک بچه مدرسه ای می تواند بازی های مردان - فوتبال ، هاکی ، بسکتبال را انجام دهد. همچنین پدر می تواند کارهای مردانه منزل را با او انجام دهد. میخ را با هم چکش بزنید ، یک قفسه آویزان کنید یا پسرتان را به گاراژ ببرید. فقط با دیدن مداوم یک مثال در مقابل او پسری بزرگ می شود که یک مرد واقعی است. پسر بزرگتر خواهان رابطه برابر با پدرش است. و اغلب شورش نوجوانان در خانواده دقیقاً ناشی از عدم تمایل پدر به دیدن پسرش به عنوان یک مرد برابر است.
همه کودکان شیطان هستند و والدین مجبورند آنها را مجازات کنند. مجازات های پدر معمولاً شدیدتر از مجازات های مادر است. تنبیه بدنی بسیار م moreثرتر و بهتر از تحقیر و تمسخر خواهد بود. شما فقط باید اشتباهات را توضیح دهید.
اساس رابطه پدر و پسر اعتماد است. پدر باید همیشه به زندگی پسرش علاقه مند باشد ، تا نزدیک باشد. اگر پدر بی تفاوت بماند ، نیاز پسر برای برقراری ارتباط با او از بین می رود. پسر خود را شنونده ای سپاسگزارتر می یابد ، یا به سمت خودش کنار می رود. و در رابطه پدر و پسر شکافی ایجاد خواهد شد.