هنوز بزرگسال نیست ، اما دیگر کودک نیست - یک نوجوان باید با نقش ها و الزامات اجتماعی جدیدی روبرو شود. اما سخت ترین چیز این است که او مجبور است با خودش روبرو شود.
در دوران نوجوانی ، رشد شخصیت به یک دوگانگی بسیار متناقض تبدیل می شود: از یک طرف ، نوجوانان برای فردیت و جدا کردن من از جمعیت تلاش می کنند ، و از سوی دیگر ، یک نیاز غیرقابل مقاومت برای عضویت در یک گروه وجود دارد ، تا بخشی از چیزی باشد بزرگتر از فقط من. هر کودک در حال رشد می تواند با روشهای کاملاً متفاوتی با چنین معضلی کنار بیاید: از بی توجهی کامل به جامعه ، کنار کشیدن در خود تا مطابقت کورکورانه با هر گروهی که آماده پذیرش آن باشد.
عزت نفس در نوجوانان دستخوش تغییرات چشمگیری می شود. وظیفه این دوره جمع آوری تمام بخشهایی از خود من است که در طول زندگی قبلی من بالغ شده اند (من چه نوع پسر / دختری ، دانش آموز ، ورزشکار ، دوست هستم) و با ارزیابی جامعه از او ارتباط برقرار می کنم. در اینجا بسیار مهم است که خود باقی بمانید و در عین حال با هویت خود در الزامات گروه قابل توجهی متناسب باشید. چقدر نوجوان به راحتی و بدون دردسر با این کار کنار می آید ، خودآگاهی و عزت نفس او را تعیین می کند. بسیاری از نوجوانان که برای غلبه بر دوگانگی درگیری دشوار هستند ، ناتوانی و بیگانگی خود را به شدت احساس می کنند ، که این امر منجر به ایجاد حتی بیشتر ترس های ذاتی این دوره می شود.
در سنین یازده تا شانزده سالگی ، شایع ترین ترس ترس از این است که خودتان نباشید ، ناتوانی در تصمیم گیری اینکه من چه کسی هستم و چه کسانی هستم. ترس از "گوسفند سیاه" بودن. علاوه بر تعیین سرنوشت روانشناختی ، ترس از تغییر دادن بدن ممکن است ایجاد شود: من در حال تغییر هستم - چه اتفاقی برای من می افتد ، آیا من زشت نمی شوم ، آیا آنها آنها مرا دوست دارند؟
ویژگی مهم دیگر دوره از یازده تا شانزده سال این واقعیت است که این سنی است که "خلاصه" غلبه بر تمام ترسهای ذاتی زندگی قبلی "خلاصه" می شود. اگر در برخی از سنین ، یک یا چند ترس به اندازه کافی خوب حل نشده باشد ، آنها دوباره مطرح می شوند. این می تواند ترس از اخروی و ترس از بیماری ، حمله ، عناصر ، ترس از پاسخ در تخته سیاه باشد. حتی ترس از "کت سفید" نیز می تواند بار دیگر مورد توجه قرار گیرد. و اکنون برای غلبه بر آنها زمان و تلاش بسیار بیشتری لازم است.