بسته به شرایط زندگی یک فرد ، وضعیت اجتماعی ، نوع فعالیت کارگری و ارتباط با افراد دیگر ، به اصطلاح محصول جامعه شکل می گیرد - آگاهی ، چیزی بیش از یک موجود آگاه.
هوشیاری به عنوان خاصیت ماده مغز
آگاهی نوعی وجود ایده آل است ، توانایی فرد در درک دنیای اطراف با کمک مغز. هوشیاری احساسات و افکار مختلفی را برانگیخته و در نتیجه فرد را مجبور به یادگیری محیط می کند. بعلاوه ، نیاز به فعالیت عملی ، شخص را ملزم به تفکر ، تحلیل و نتیجه گیری می کند. در نتیجه این دستکاری ها و تأملات ، فرد براساس نیازهای خود ، مدل ذهنی خود را از وجود شکل می دهد. آگاهی ارتباط تنگاتنگی با گفتار و زبان دارد. در واقع ، بدون مبنای شکل گیری زبان ، تأمل و بیان کلی غیرممکن است. نه زبان اشاره و نه حالت چهره قادر به بیان انتقال و تبادل اطلاعات نیستند.
خودآگاه و ناخودآگاه
روان انسان می تواند شکلی آگاهانه و ناخودآگاه داشته باشد. هوشیاری با سطح بالایی از رشد روان انسان مشخص می شود. عملکرد اصلی آگاهی عمیق ترین دانش در مورد طبیعت ، جامعه و انسان است.
ساختار آگاهی انسان مملو از تعداد زیادی فرآیند شناختی است ، با کمک آنها فرد به طور مداوم دانش و تجربه خود را پر می کند. اینها فرایندهایی مانند احساس و ادراک ، حافظه ، تخیل و تفکر است.
از طریق احساسات و ادراکات در آگاهی انسان ، تصویری از جهان شکل می گیرد همانطور که در حال حاضر برای یک شخص قابل مشاهده است. حافظه گذشته را در هوشیاری تجدید می کند ، تخیل مدل ها و تصاویری از اشکال نیازها را می سازد که در زمان حال وجود ندارد. تفکر با استفاده از دانش تعمیم یافته مشکلات را حل می کند. به اصطلاح ناخودآگاه بخشی ضروری از فعالیت ذهنی هر فرد است. از دیدگاه علمی ، درک ناخودآگاه دو نوع اصلی دارد: نظریه روانکاوی و نظریه نگرش روانشناختی ناخودآگاه.
روانکاوی آگاهی و ناخودآگاه را به عنوان عناصر متقابل فعالیت ذهنی مطالعه می کند. و روانشناسی نگرش ایده کل روان را مبنا قرار می دهد و مبتنی بر ایده وحدت شخصیت انسان است. ناخودآگاه دنیای بازتاب روان است ، این کنش متقابل پدیده های ذهنی غیر ارادی است ، این یک سیستم واکنش های بازتابی ذاتی است و در نهایت ، یک پدیده ذهنی انسان است که با توجه به شرایط آگاهی انسان مشخص می شود. به عنوان یک محصول عمومی ، آگاهی فقط در افراد ذاتی است. حیوانات از هوش می مانند.