"دوست داشتن بیشتر از زندگی". هر چند وقت یکبار این عبارت از صفحه های تلویزیون شنیده می شود ، به عنوان عبارتی پایدار وارد زندگی ما شده است و گاهی اوقات آن را بی معنی تکرار می کنیم. در واقع ، این کلمات نشان دهنده نگرشی کاملاً سالم نسبت به هدف عشقشان نیستند. این اعتیاد است.
ما فکر می کنیم احساساتی که برای شریکی که می خواهیم دائماً ببینیم ، تا بدانیم کجاست ، تجربه شده است. اوه ، چقدر اشتباه می کنیم! یک زوج جوان در همان حوالی زندگی می کنند ، جایی که همسرش تحصیلات خود را به نفع خانواده رها کرد ، زیرا شما باید برای معشوق خود آرامش ایجاد کنید ، بشویید ، مراقبت کنید ، بشویید ، آشپزی کنید. از این گذشته ، او معنای زندگی اوست ، زیرا بدون او او روزی زندگی نخواهد کرد. او علاقه ای به جمع شدن با دوستانش ندارد ، زیرا او در آنجا نیست ، هیچ اشتیاق به کار وجود ندارد ، زیرا ناگهان ، هنگامی که او در کار است ، ممکن است به چیزی احتیاج داشته باشد.
سالهاست که این زوج به ظاهر خوشبخت زندگی می کنند. او او را دوست دارد و او تحصیل می کند ، کار خوبی پیدا می کند ، با دوستانش ملاقات می کند ، به ورزش می پردازد و ناگهان … همسر ایده آل خود را ترک می کند. زن شوکه شده و نمی فهمد که چرا رها شده است ، چه اشتباهی کرده است ، زیرا او تمام زندگی خود را وقف شوهر محبوبش کرده است. او همه چیز را برای خود انکار کرد ، شب نمی خوابید ، فقط اگر او احساس خوبی داشت.
در اینجا به س mainال اصلی می رسیم: "دلیل چیست؟ چرا او همه این کارها را کرد؟" از این گذشته ، شوهرش هرگز خودخواه دمدمی مزاجی نبود ، او را تقلب نکرد ، راه نمی رفت. اما زن برای خود بت آفرید و تمام زندگی خود را به پای او انداخت. و شوهر چطور؟
یک روز او از تحسین خود خسته شد ، او از همسر تحصیل نکرده خود پیشی گرفت و سرانجام ، او فقط او را با عشق توله سگ خود خسته کرد. زن چنان شوک عاطفی شدیدی را تجربه کرد که در نتیجه اقدام به خودکشی کرد و سپس برای مدت طولانی در یک کلینیک روانپزشکی تحت درمان افسردگی حاد قرار گرفت. در اینجا می توانید شوهر خود را به خاطر سردی و عدم صداقت هرچه دوست دارید سرزنش کنید ، اما حق با او است.
فکر کرد عشق ، همسرش او را با او خفه کرده است. او به یک همراه زندگی نیاز داشت ، نه یک سگ باوفا. او می خواست همراه با برگزیده خود پیشرفت کند ، جلو برود و از موفقیت های به دست آمده با هم خوشحال شود. در واقع ، آنها یک خودخواه کامل از او ساختند. مرد به شدت از بی مهره بودن همسرش ، رد شدن خواسته های خود ، آزرده خاطر شد. در نتیجه ، طلاق و خانواده جدید.
اخیراً ، در روانپزشکی جهان ، اعتیاد به عشق به یک تشخیص تبدیل شده است. علائم اصلی این اختلال و دلایل بروز آن قبلاً آشکار شده است. روانشناسان به طور فعال به افراد معتاد کمک می کنند و آنها را برای زندگی بعدی سازگار می کنند.