عشق برای کودک چیست

عشق برای کودک چیست
عشق برای کودک چیست

تصویری: عشق برای کودک چیست

تصویری: عشق برای کودک چیست
تصویری: عشق که می گویند چیست؟ 2024, آوریل
Anonim

عبارت تیتر عجیب - اینطور نیست؟ با این حال ، اگر به آن فکر کنید ، بسیاری از والدین نمی فهمند که تربیت فرزندان فقط آموزش نظم ، الزام آنها به تأمین نیازهای والدین نیست بلکه درک عمیقی از نیازها و نیازهای فرزندشان و از همان بدو تولد است.

عشق برای کودک چیست
عشق برای کودک چیست

البته همه ما بچه هایمان را به روش خودمان دوست داریم. اما چگونه آنها را دوست داریم؟ به عنوان یک موضوع تحسین ، به عنوان محصول کار شما ، یا به عنوان یک امید برای ادامه مسابقه؟ بالاخره بعنوان یک حمایت در دوران پیری؟

بسیاری می گویند شما نباید آنها را به خودخواهی متهم کنید و برچسب بزنید. من به چنین افرادی پیشنهاد می کنم بعد از یک روز کاری مخصوصاً در محوطه یک کودکستان در خیابان های شهر قدم بزنند. والدین عصبی چنان بر سر کودکان فریاد می کشند که فرد بزرگسال دیگر نمی تواند در برابر چنین هجومی مقاومت کند. و کودک هیچ چیز نیست - بعد از 5 دقیقه او همه چیز را فراموش می کند ، و مادرش را مثل قبل دوست دارد. با این حال ، هر احساسی در ضمیر ناخودآگاه ثبت می شود و اگر به طور مداوم آشکار شود ، از همان بدو تولد نگرش منفی نسبت به زندگی شکل می گیرد.

از روزهای اول زندگی ، کودک مستقیماً با مادرش ارتباط دارد ، از طریق او است که این جهان عظیم را درک می کند. او در حال حاضر نیازهای خاص خود را دارد که مهمترین آنها برقراری ارتباط با جهان است که برای او هنوز در مادرش است. و او فکر می کند کودک هنگام گرسنگی یا شکم درد می کند. به نظر می رسد که کودک در این زمان یاد می گیرد صدا را تشخیص دهد ، به صدای گفتار و خلق و خوی مردم پاسخ دهد ، احساسات خود را بیان کند. این برای او نوعی دانشگاه زندگی است.

چرا در اولین سال زندگی کودک می تواند بیشتر مادر باشد که او را آرام می کند؟ زیرا مجاورت همیشگی وی برای او به عنوان ضمانتی از حمایت کامل از اهمیت برخوردار است. او یاد می گیرد که انرژی پدر و مادربزرگ و مادربزرگ را خیلی دیرتر ، وقتی آماده است ، درک کند. بنابراین ، نباید پدر را سرزنش کرد که کودک نمی خواهد در آغوش او بنشیند و این که مرد نمی تواند با او زبان مشترکی پیدا کند. در این زمان ، شوهر می تواند از همسرش حمایت معنوی کند ، در این صورت کودک این انرژی را دریافت می کند. اگر رابطه بین مادر و پدر بسیار مورد علاقه باشد ، کودک بلافاصله آن را احساس می کند و با درد شکم یا خواب ناآرام واکنش نشان می دهد.

در سال اول زندگی ، عواطف والدین به ویژه مادر برای کودک بسیار مهم است. هر آنچه در روابط او با عزیزان منفی است ، او به خود اشاره می کند ، زیرا هنوز نمی تواند مسئولیت را به عهده دیگران بگذارد: کودک احساس می کند که فقط او مقصر همه این مشکلات است. و در آینده ، هر کاری که انجام می دهد ، ممکن است احساس گناه برای همه چیز را شروع کند و خود را قربانی این جهان غیر دوستانه بداند. اولین سال زندگی اولین سال تحصیل او است ، زمانی که تصاویری که مادرش در روابط با دیگران برای او ایجاد کرده است ، به تصاویر شخصی او تبدیل می شود. در اینجا و اکنون ، کودک نسبت به زندگی نگرش پیدا می کند.

برای هر مادری بسیار مفید است که بتواند از بیرون به تعامل خود با کودک نگاه کند و بفهمد چه نوع آموزش عاطفی به او می دهد. کودک مانند گیرنده رادیویی است که کوچکترین تغییراتی را در روحیه مادر ایجاد می کند. چه موجی را برای او می فرستید؟ غمگین ، مضطرب ، آزرده یا مطمئن ، آرام ، آرام ، خوشحال؟ مطمئناً ماندن در یک روحیه خوب غیرممکن است ، اما درک پیش زمینه عاطفی ثابت شما کاملاً ممکن است. روانشناسان رابطه بین مادر و کودک را به چند گروه تقسیم می کنند. سعی کنید خود را در یکی از انواع خود پیدا کنید و اشتباهات خود را درک کنید.

نوع 1 در این حالت ، مادر نمی فهمد فرزندش اکنون به چه چیزهایی نیاز دارد ، چرا گریه می کند - او با او هماهنگ نیست. مادر با تب و تاب پوشک را عوض می کند ، غذا می دهد یا پستانک می دهد و اگر این اقدامات مکانیکی کمکی نکند ، او تحریک می شود. او می تواند سر او فریاد بکشد و سعی می کند او را لرزاند تا او را سریعتر به رختخواب بکشاند ، متوجه نشود که کودک خواهان توجه و ارتباط است. در اعماق قلب ، او این را می داند ، اما نمی خواهد با استناد به مشغله و خستگی ، وقت زیادی را به کودک بدهد.چنین مادرانی با تصاویر روشن در تلویزیون ، پستانک و جغجغه ، حواس کودکان را پرت می کنند - بگذارید او با خودش کار کند. این مادران نمی فهمند که درون کودک هنوز گریه می کند و این احساسات تا آخر عمر با او باقی خواهد ماند.

و اگر مادر تلاش کند تا آنجا که ممکن است کودک را در اولین سال زندگی مثبت قرار دهد ، پس او به دنیا اعتماد خواهد کرد و به عنوان یک فرد خوشبخت رشد می کند. اگر این اتفاق نیفتد ، ترس و بی اعتمادی به دنیا زمینه اصلی زندگی او خواهد شد. بنابراین ، ارزش دارد که در سال اول کودک حداکثر توجه را داشته باشد تا بتواند پایه محکمی برای زندگی او ایجاد کند.

نوع 2. مادران از این نوع تا حدی با کودک هماهنگ هستند - این شایع ترین نوع است. آنها وقتی کودک با نشاط و آرام است ، این کار را دوست دارند ، اما به محض این که او شروع به دمدمی مزاجی می کند ، این باعث واکنش نارضایتی می شود ، آنها شروع به سرزنش کودک می کنند. در این حالت ، کودک شروع به درک این می کند که مشکلی برای او پیش آمده است. با نظارت بر واکنش والدینش نسبت به رفتار خود ، او شروع به انطباق با آنها می کند تا رضایت خود را جلب کند. چنین کودکی ، بسته به روحیه افراد دیگر ، معمولاً تبدیل به یک فرصت طلب می شود. این فرد از مسئولیت فرار خواهد کرد ، خود را قربانی شرایط می داند یا برعکس ، افراد ، از جمله والدین را دستکاری می کند.

نوع 3. مادران این نوع را می توان "مضطرب اغراق آمیز" نامید. آنها به درخواستهای کودک واکنش ناکافی نشان می دهند - با خشونت و با صدای بلند ، به طوری که او حتی ترسیده است. او از احساساتی که مادر در رابطه با او نشان می دهد می ترسد و خود را متهم می کند که رفتار نادرستی دارد - نه مانند مادرش. او ناامن بزرگ خواهد شد و دائماً به دیگران نگاه می کند ، گویی اگر واکنش خود را با رفتار آنها بررسی کند ، در تصمیم گیری نظر و استقلال خود را نخواهد داشت.

همانطور که می بینید ، هرگونه اغراق یا بی توجهی در رابطه با کودک در اولین سال زندگی وی منجر به نقض روان و کفایت خودآگاهی در این جهان می شود. ظاهراً ، در این دوره ، ارزش دارد تمام تلاش خود را برای برقراری ارتباط با کودک انجام دهید ، تا بدین وسیله زمینه ای برای شکل گیری یک شخصیت قوی ایجاد شود.

توصیه شده: